خیلی ها خیلی وقت ها خودشون رو جای قهرمان هایی می گذارند که در فیلم ها و قصه ها اون ها رو دنبال می کنند . جای شهید همت ها و باکری ها ، جای آوینی ها و بابایی ها . اغلب فکر می کنند شهادت از دست دادن جان در راه خداست . شاید تعاریف کلاسیک و تئوری گونه دانشگاهی اش همین باشد ، اما ، انسان با ارزش ترین چیزهایی که برای حیات در این دنیا دارد چه چیز هایی است ؟
می شود از روی تعریفی که پس از مرگ انسان روی سنگ قبرش می نویسند پاسخ این پرسش را فهمید . مثلاً می نویسند :
فلانی ، فرزند ... ، تولد : سال فلان ، فوت : سال فلان
موجودیت انسان در این دنیا یک بازه دارد که آن را با واژه ای به نام زمان معنی می بخشند . با ارزش ترین چیز این دنیا برای انسان زمان است . کما اینکه در نشانه های قرآنی اش داریم دوزخیان برای فرصت های از دست رفته در دنیا افسوس و حسرت خواهند خورد و به خداوند التماس می کنند که زمانی به ما بده تا جبران کنیم .
کسی که شهید می شود ، طبق تعاریف کلاسیک ، در واقع پرونده دنیایی اش را با یک تفکر متعالی می بندد و خود را در راه باورهایش قربانی می کند ، اما آیا واقعاً خودش را قربانی کرده است ؟
خیــر او لحظاتی را که قرار بوده در این دنیا باشد ، پیش خانواده اش باشد ، به کار و زندگی اش برسد ، با دوستانش سر کند ، به علائقش بپردازد قربانی کرده است ، به این منظور که سایر انسان ها آسایش داشته باشند و یا چیزی را بفهمند .
خیلی از آدم ها هستند که تمام این لذت ها را در این دنیا بدون اینکه ناگهانی به مرگ برسند ، از کف می دهند ، زمان خود را بدون هیچ چشم داشتی در طبق اخلاص قرار می دهند تا خلق خدا آسایش داشته باشند و یا چیزی بفهمند . چرا که آگاهی انسان کاری است که خداوند می خواهد تحقق بگیرد و بارها در نشانه های قرآنی اش می فرماید :
" آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند یکسانند ؟ "
" آیا آن ها که می فهمند با آن ها که نمی فهمند ، برابرند ؟ "
" آیا آنان که می اندیشند با آنان که اهل تفکر نیستند فرقی نمی کنند ؟ "
دوستی از شهید آوینی نقل می کرد : کار خودتــان را بــرای خدا انجــام ندهید ! کار خـدا را انجــام دهــید .
چند وقتی بود این جمله در ذهنم خاک می خورد .
چندین سال است که تمام نه اما بخش اعظم زمان خود و خانواده ام را صرف آگاهی کرده ام . اما شاید بیشتر بخاطر خودم بوده است که دوست نداشتم به قول معروف : بین یک عده ... زندگی کنم و احساس اینکه جامعه ام از آگاهی و اندیشه کمبود های زیادی دارد و از آن رنج می برد برایم زجر آور بوده است .
اما امروز یاد گرفتم که جانشین او باشم ، سعی کنم صبور تر باشم ، اندیشه را هرگز از سفره خانواده ام حذف نکنم . سعی کنم زمانم را با یک باور و فرهنگ درست شهید کنم . شهید کردن زمان خیلی بهتر از تلف کردن آن است .
لازم نیست هم زمان در همه جا باشم و غصه تمام عالم را به دوش بکشم . لازم نیست بخاطر کشتارهای خاورمیانه ، افریقا و ... اندوهگین باشم . لازم نیست همه ما کمربند نارنجک به خود ببندیم و با انفجارهای انتحاری جان عده ای را بخریم .
اما لازم و حیاتی است که اگر کسی ذره ای چیزی را در این دنیا درک کرده است آن را با هم نوعانش به اشتراک بگذارد . چگونه است که اشتراک گذاشتن جوک و لطیفه و سرگرمی وظیفه ما شده است برای شاد کردن دل هم وطنانمان ؟ اما به اشتراک گذاری اندیشه تا این جا نزول کرده است ؟
بگذارید تا شهید بشوید . زمانتان را در راه چیزهای خوب شهید بکنید ، من ایمان دارم شما ثواب شهادت در راه خدا را خواهید برد .
این سوال که سال هاست از من پرسیده می شود :
چی توش داره ؟
پولی هم ازش در میاری ؟
چیزی که توش پول نباشه که به درد نمی خوره .
یعنی همین جوری فی سبیل الله ؟!! که نمیشه
و از این دست ...
من هیچ گاه ندانستم که چطور پاسخ بدهم . گویی علاقه ای به صرف زمان بدون درآمد داشته ام . نهایت چیزی که می گفتم این بوده است : خُب خودم هم علاقه دارم بهش و ... . اما امروز پاسخ تمام این پرسش ها این است :
من سعی می کنم در حد خودم زمانم را شهید کنم ، تا شهید شوم برای اینکه کار خدا را در حد توان و آموخته هایم به درستی انجام دهم .
هر چند فحش می خورید و ناسزا می شنوید اما به راستی شهادت شما که زمانتان را صرف آگاهی بخشی به مردم نموده اید بالاتر نیست ؟ چرا که مردم حتی بی رحم ترین هایشان از شهدا بد نمی گویند و ته دلشان آن ها را دوست دارند ، ولی کسانی که وقتشان را شهید می کنند تا به مردم یاد بدهند چگونه زندگی کنند مدام در عذاب و شکنجه و لبریز از ناگفته ها و دردهایی هستند که نمونه اسطوره ای اش می شود : مولا امیر مومنان که سر در چاه می کند و با او سخن می گوید و هنگامی که ضربت می خورد رستگار می شود ، چرا که در بین ما جاهلان و کاهل مغزها عذاب می کشیده است و کسی چه می داند در دل مولا چه می گذرد ؟
"و من الله التوفیق"