نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

چشم انداز وبگاه : نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا برای آگاهی بیشتر انسان
ماموریت : نگارش و تولید محتوای مفید در همان راستا
موضوعات تحریریه : اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی ( با نگاهی علمی )
نویسنده : زهره دارابیان

"چشم ها را باید شُست" ؛
این شستشو آب نیاز دارد ؛
آب روشنایی است ؛
آب آگاهی است ؛
و در این بی آبی چشمه های خشک و جهالت را چه کنیم ؟
"جور دیگر باید دید" !
آب بها باید داد ،
از برای این آگاهی .

آخرین نظرات

۱۲ مطلب با موضوع «عقیده ساده» ثبت شده است

کتاب فروش مطالعه

به مناسبت این روزها که نمایشگاه کتاب برگزار شده و نگرانی های موجود از کم بودن مطالعه کتاب در ایران نقل همه محافل و برنامه های تلویزیونی است و نیز بر حسب اتفاق سر زدن بنده به یکی از کتابخانه های عمومی یک سری نکات به ذهنم رسید به عنوان خواننده کتاب که گفتم بد نیست بنویسمش ، تا شاید کسی دید و خواند و تغییری در نگرش ما به کتاب و کتابخوانی صورت گرفت .

  • زهره دارابیـان

سبک زندگی پیامبر   امروز وقتی حالم خیلی بد بود و در محل کار بودم بعد از نهار دیدم واقعا قادر به بیدار ماندن نیستم ، هر چه فکر کردم جایی برای خوابیدن نداشتم غیر از مسجد کنار خیابان . به مسجد رفتم ، پایان نماز جماعت بود و خانم ها در صف مشغول صحبت بودند ، من که نمی خواستم حالت بی حرمتی و بی احترامی باشد یک مهر و یک جلد قرآن جلوی خودم گذاشتم و چادرم را روی سر کشیدم و مدتی نشستم تا خلوت شود تا شاید بتوانم در حد نیم ساعت دراز بکشم ، چشم هایم را ببندم و استراحت کنم تا حالم بهتر شود . شدیدا به خواب نیاز داشتم . مدتی طول کشید تا مسجد خالی شد . نمی دانستم در مسجد را بعد نماز می بندند یا خیر .

  • زهره دارابیـان

تولد مرگعطر گل ، زمزمه نواهای دل انگیز و خوب ، لباس های آراسته و مرتب ، استحمام و طراوت ، جمع شدن و دیدار یکدیگر و دیگر هیچ ...

این ها همه ما را یاد لحظاتی ناب می اندازد ، لحظاتی که شاید سال ها در انتظار و آرزویش صبوری ها کنیم . ثانیه هایی عاشقانه ، هیجانات و احساساتی خالص که کمتر می شود آن ها را یافت . دقایقی که ترجیح مان این است که در کنار همدیگر سپری کنیم تا همه حس های خوبمان را با هم شریک شویم .

شراکت در احساسات همدیگر و دیگر هیچ ...

گویی این لحظات انسان به انسانیت نزدیک تر می گردد . چه منتظر دیده گشودن نوزاد تازه از ره رسیده ای باشی ، چه در لحظه ناب وصلت دو یار عاشق همراهیشان کنی ، چه آن هنگام که به دیدار بیماری می روی و چه آن وقت که عیدی در پیش است و لحظاتی در دگرگونی زمین و زمان تو را آنگونه به وجد می آورد که هیچ ثانیه ای با آن قابل تعویض نیست .

  • زهره دارابیـان

قهر و آشتیصدای بچه ها حیاط شهرداری را پر کرده است . صدای دویدن ها و زمین خوردن ها . هیاهو و جیغ و دادی برپاست و بچه های کار که روزها را در خیابان ها مشغول دست فروشی هستند به دنبال یکدیگر می دوند و جیغ می کشند و بازی می کنند .
 

در این میان دخترکی که لباس هایش مثل کولی هاست چند طبقه و روی هم هر چیزی که دستش رسیده روی دیگری به تن کرده است ، تنها به گوشه ای تکیه داده و مثلا قهر کرده . دوستانش  نگاهش می کنند سکوت می کنند و انگار دوست دارند دوباره به جمع آن ها بیاید . معلوم نیست به چه دلیلی دخترک تنها خودش را لوث می کند و قیافه اش را بغض زده می کند . دوستانش کمی خسته شده اند از اینکه او چیزی نمی گوید می روند کمی آن طرف تر و دوباره دست های هم را می گیرند و چنان بالا و پایین می پرند که انگار دارند در آسمان پرواز می کنند و چرخ می خورند .

  • زهره دارابیـان

روش شهادتخیلی ها خیلی وقت ها خودشون رو جای قهرمان هایی می گذارند که در فیلم ها و قصه ها اون ها رو دنبال می کنند . جای شهید همت ها و باکری ها ، جای آوینی ها و بابایی ها . اغلب فکر می کنند شهادت از دست دادن جان در راه خداست . شاید تعاریف کلاسیک و تئوری گونه دانشگاهی اش همین باشد ، اما ، انسان با ارزش ترین چیزهایی که برای حیات در این دنیا دارد چه چیز هایی است ؟

می شود از روی تعریفی که پس از مرگ انسان روی سنگ قبرش می نویسند پاسخ این پرسش را فهمید . مثلاً می نویسند :

  • زهره دارابیـان

خوب سلام ؛

بالاخره حالِ نوشتن ایجاد شد . ضعف نوشتن که شاید کژتابی هم داشته باشه به معنی ناتوانی در نوشتن نیست بلکه به معنی وسوسه مدام نوشتن است ، نوعی گرسنگی فرهنگی است که منجر می شود نویسنده در هر سطحی که هست قلم برداشته و بنویسد و اگر از قلمش دور باشد احساس سردرگمی می کند ، درست مثل کسی که به زمان وسواس دارد و نبستن ساعت مچی واقعاً آزارش می دهد .

خوب ، من از همون دسته از افراد هستم که ضعف نوشتن دارند . نیمه های شب برای من بهترین ساعات شبانه روز است ، چون هیچ سر و صدایی نیست و ذهن من در خاموشی به جای خواب و آرامش تازه بیدار شده و تا می تواند به جست و خیز می پردازد . آن قدر که اگر قلم و کاغذی کنار جای خوابم نباشد بالاخره بر هر چه صبر و تحمل فائق آمده و از جا بلندم خواهد کرد .

شاید به حالتی دیوانه وار و غیر عادی . نمی دانم این یک بیماری روانی هست یا نه . ولی من خیر بسیار از آن دیده ام ، چرا که اغلب ایده ها و دست نوشته هایم مربوط به این ساعات است .

داشتن یک دفترچه یادداشت کوچک و حتی خط خطی و کثیف و یک قلم شکسته گاهی بخصوص در سفر که به اقتضای شرایط زندگی کم هم نیست چیزهایی هستند که برای رسیدن به آن ها له له می زنم و همواره ترسان از اینکه شاید در هجوم این همه فکر و ایده موضوعات ناب برای نوشتن از دست بروند .

اما نوشتن به تنهایی هیچ فایده ای ندارد . مثل تمام حوزه های دیگر که هیچ چیز برای خودش و به خودی خود هیچ استفاده ای ندارد . مثل هنر برای هنر ، کار برای کار ، علم برای علم و ... . هر عملی در این دنیا مسلما اگر بدون یک چشم انداز و هدف مشخص شکل بگیرد نه برای فاعل خود تاثیری دارد و نه در حال بقیه تفاوتی به وجود می آورد .

فردایی روشن

بنابراین من تصمیم دارم بنویسم تا آگاهی بخش باشم ، به اندازه سهم خودم . اگر هر کس سهم خودش را نسبت به تحول جامعه اش و حفظ ارزش های انسانی به دنیا و مردم ادا کند ، حتما یک آینده بی نظیر و یک فردای روشن در انتظار نوعِ بشر خواهد بود و این آرزوی همیشگی من از نوشتن است .

 

در غیر این صورت قسم می خورم ، قلمم را برای هیچ چیز بی ارزش ، بی فایده و بی مصرفی به چرخش نیاندازم ، البته به کمک خدا و توجه و تذکر خوانندگان و دوستان .

 

به امیـد فـردایی روشـن !

 

  • زهره دارابیـان

بدون شک کسی که منجی بشر است خودش باید از همه بهتر زندگی کند و بهتر به معنای رفاه ظاهری بیشتر نیست اما می تواند به معنای رفاه حال بیشتر باشد . در روایتی خیلی وقت پیش ها خوندم :

  • زهره دارابیـان

سال ها قبل در نهج الفصاحه خوندم :

  • زهره دارابیـان

سلام ؛

مراسم عروسی واقعا جزء کمر شکن ترین خرج ها برای داماد شده . قبل تر ها خودِ عروسی و شامش بود اما متاسفانه الان یه سری قر و فرهای احمقانه در حاشیه وجود داره که فقط برای پز دادن قابل استفاده هست .

مثلا :

آرایشگاه های آنچنانی ( تو تهران اعتبار آرایشگاه ها ملیونی جابجا میشه )

من حتی شنیدم اخیرا یک مادرشوهر و پدرشوهری می خواستن سفر مکشونو بفروشن که بتونن خرج یک شب آرایش عروسشون تامین بشه ! این واقعیت داره (دوست یکی از اقوام )

  • زهره دارابیـان

سلام ؛

وقتی دانشجو بودم ، برای حدود 2 سال خونه دانشجویی داشتم ، داشتن خونه دانشجویی و استقلال در اداره محیط و فضای جایی که توش زندگی می کنی در شکل گیری شخصیت قبل از ازدواج خیلی موثره به ویژه که زن باشی . در زمان دانشجویی آدم سعی می کنه با کمترین هزینه فقط اونچه که واقعا بهش احتیاج داره رو داشته باشه یا ایجاد کنه . از ظرف و ظروف گرفته تا حتی جای خواب .

  • زهره دارابیـان