همه ما گاه و بی گاه از لفظ افسرده برای بیان حالت و وضعیت خود استفاده می کنیم
افسردگی در واقع یک حالت روحی-روانی ناشی از به هم ریختن شیمی مغز ما نیست !
بلکه یک رفتار کنترلی بسیار قوی برای کنترل عصبانیت و خشونت ماست ، در برابر اتفاقاتی که برایمان ناخوشایند است و نمی توانیم آن ها را مطابق میل خود کنترل کنیم
به همین جهت در روانشناسی جدید دیگر نمی گویند فلان کس افسرده (صفت) است
✔️ بلکه می گویند فلانی افسردگی می کند (فعل)
ما در صفات خود خیلی نقشی نداریم ، ولی افعال ما کاملا با میل و خواسته خودمان از ما سر می زند
پس اگر مشغول افسردگی کردن باشیم خود ما هستیم که انتخاب کرده ایم این گونه زندگی کنیم
برای افسرده بودن باید دائما افکار ناخوشایندی داشته باشیم
چون به وسیله افسردگی خشم زیاد خود را کنترل می کنیم انرژی زیادی از ما بابت این کار گرفته می شود و ما خیلی خسته و بی رمق می شویم ، دیگر حس و حال هیچ کاری را نخواهیم داشت
راه بیرون آمدن از افسردگی این است که ببینیم علت ناکامی های ما چیست و بعد در خواسته های مان تجدید نظر کنیم یا رفتارمان را تغییر دهیم
اگر نخواهیم تغییری صورت بدهیم ، همیشه احساس ناکامی خواهیم کرد و کم کم به این نتیجه می رسیم که هیچ فایده ای ندارد و بهتر است به زندگی خود پایان بدهیم
به یاد داشته باشید ! داروهای ضد افسردگی فقط لذت آور هستند ولی شادی آفرین نیستند و این خود شمائید که انتخاب می کنید الان چگونه باشید ؟
" ما برای شاد بودن به آدم ها نیاز داریم "
گزیده ای همراه با تفصیل از کتاب "تئوری / نظریه انتخاب ، ویلیام گلاسر"