امروز وقتی حالم خیلی بد بود و در محل کار بودم بعد از نهار دیدم واقعا قادر به بیدار ماندن نیستم ، هر چه فکر کردم جایی برای خوابیدن نداشتم غیر از مسجد کنار خیابان . به مسجد رفتم ، پایان نماز جماعت بود و خانم ها در صف مشغول صحبت بودند ، من که نمی خواستم حالت بی حرمتی و بی احترامی باشد یک مهر و یک جلد قرآن جلوی خودم گذاشتم و چادرم را روی سر کشیدم و مدتی نشستم تا خلوت شود تا شاید بتوانم در حد نیم ساعت دراز بکشم ، چشم هایم را ببندم و استراحت کنم تا حالم بهتر شود . شدیدا به خواب نیاز داشتم . مدتی طول کشید تا مسجد خالی شد . نمی دانستم در مسجد را بعد نماز می بندند یا خیر .