نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

چشم انداز وبگاه : نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا برای آگاهی بیشتر انسان
ماموریت : نگارش و تولید محتوای مفید در همان راستا
موضوعات تحریریه : اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی ( با نگاهی علمی )
نویسنده : زهره دارابیان

"چشم ها را باید شُست" ؛
این شستشو آب نیاز دارد ؛
آب روشنایی است ؛
آب آگاهی است ؛
و در این بی آبی چشمه های خشک و جهالت را چه کنیم ؟
"جور دیگر باید دید" !
آب بها باید داد ،
از برای این آگاهی .

آخرین نظرات

۶ مطلب با موضوع «خاطره های ساده» ثبت شده است

سبک زندگی پیامبر   امروز وقتی حالم خیلی بد بود و در محل کار بودم بعد از نهار دیدم واقعا قادر به بیدار ماندن نیستم ، هر چه فکر کردم جایی برای خوابیدن نداشتم غیر از مسجد کنار خیابان . به مسجد رفتم ، پایان نماز جماعت بود و خانم ها در صف مشغول صحبت بودند ، من که نمی خواستم حالت بی حرمتی و بی احترامی باشد یک مهر و یک جلد قرآن جلوی خودم گذاشتم و چادرم را روی سر کشیدم و مدتی نشستم تا خلوت شود تا شاید بتوانم در حد نیم ساعت دراز بکشم ، چشم هایم را ببندم و استراحت کنم تا حالم بهتر شود . شدیدا به خواب نیاز داشتم . مدتی طول کشید تا مسجد خالی شد . نمی دانستم در مسجد را بعد نماز می بندند یا خیر .

  • زهره دارابیـان

قهر و آشتیصدای بچه ها حیاط شهرداری را پر کرده است . صدای دویدن ها و زمین خوردن ها . هیاهو و جیغ و دادی برپاست و بچه های کار که روزها را در خیابان ها مشغول دست فروشی هستند به دنبال یکدیگر می دوند و جیغ می کشند و بازی می کنند .
 

در این میان دخترکی که لباس هایش مثل کولی هاست چند طبقه و روی هم هر چیزی که دستش رسیده روی دیگری به تن کرده است ، تنها به گوشه ای تکیه داده و مثلا قهر کرده . دوستانش  نگاهش می کنند سکوت می کنند و انگار دوست دارند دوباره به جمع آن ها بیاید . معلوم نیست به چه دلیلی دخترک تنها خودش را لوث می کند و قیافه اش را بغض زده می کند . دوستانش کمی خسته شده اند از اینکه او چیزی نمی گوید می روند کمی آن طرف تر و دوباره دست های هم را می گیرند و چنان بالا و پایین می پرند که انگار دارند در آسمان پرواز می کنند و چرخ می خورند .

  • زهره دارابیـان

متن نامه ای به همسرم در سالگرد ازدواج ، تقدیم به همه زوج های وطنم و به امید خوشبختی و لذت زندگی برای فرد فردشون .

سلام همسرم ؛

 

باورنکردنی است ! شاید من تنها زنی باشم که قادر نیست سال ازدواجش را به حافظه بسپارد ! هر وقت که با خودم حساب و کتاب می کنم که ببینم چند وقت است کنار همیم مردد می شوم که درست است یا نه ؟ گاهی به شناسنامه رجوع می کنم ، گاهی در ذهنم دنبال خاطرات مقارن می گردم تا نشانه ای بگذارم که سال ازدواج ما چه سالی است ؟ اما امروز ماشین حساب کامپیوترم را باز کردم تا جواب یک تفریق ساده را حساب کنم : 88-93=5 .

زوج خوشبخت

بله ، پنج سال تمام و کمال است که دلمان به هم زنجیر شده است . هر چند فراز و فرود های بسیار داشته ایم ، اما باز هم خوشحالم که توانسته ام 5 سال در کنار تو دنیا را تجربه کنم ، در فراز ها با تو خندیده ام و در فرود ها گاه هر دو با هم گریسته ایم و گاه یکی ابر بهار بوده و دیگری مسکن و التیام بخش وجودش و امان از آن گاه گاهی که تنهایی و بی رقیب و همدلی به سوگ بازی های روزگار نشسته ایم .   

 

 

  • زهره دارابیـان

سلام ؛

مراسم عروسی واقعا جزء کمر شکن ترین خرج ها برای داماد شده . قبل تر ها خودِ عروسی و شامش بود اما متاسفانه الان یه سری قر و فرهای احمقانه در حاشیه وجود داره که فقط برای پز دادن قابل استفاده هست .

مثلا :

آرایشگاه های آنچنانی ( تو تهران اعتبار آرایشگاه ها ملیونی جابجا میشه )

من حتی شنیدم اخیرا یک مادرشوهر و پدرشوهری می خواستن سفر مکشونو بفروشن که بتونن خرج یک شب آرایش عروسشون تامین بشه ! این واقعیت داره (دوست یکی از اقوام )

  • زهره دارابیـان

سلام ؛

 

زندگی ساده بی زرق و برق

سال اول زندگیم بسیار ساده آغاز شد . با وجود اینکه من سال 89 ازدواج کردم و جوان هستم و هم سن و سال های من ملیون ها تومن هزینه می کردند اما به قول پدرم من با 5 ملیون رفتم خونه بخت . شاید براتون جالب باشه پدرم آخرین باری که شهرستان پیشش بودم داشت درباره جهاز و ... شوخی می کرد که یکهو خواهرم وسط پرید و گفت : آره به قول بابا که میگه من زهره رو با پنج ملیون عروسش کردم . البته پدرم تمام خرج ها از جهاز و مهمونی و خرج های حاشیه ای و عقد و ... رو میگه ( به اصطلاح تهشو در آورده ) همین حین پدرم چشم و ابرویی بالا انداخت و به خواهرم اشاره کرد زشته نگو این حرف رو .

  • زهره دارابیـان

سلام ؛

کیک سالگرد ازدواج

شاید سالگرد ازدواج بعد از تولد مهم ترین روزیه که آدم دلش می خواد حتما همسرش یادش باشه و خیلی شب خوبی بشه .

خیلی ها تو این شب لباس عروس می پوشن و آرایشگاه میرن و ... خلاصه کلی خرج رو دست شوهرشون میذارن که مثلا به یاد ماندنی بشه ، اما به نظر من اگه این شب در نهایت سادگی و صمیمیت برگزار بشه یه شب پر خاطره میشه ، چیزایی که تا سال ها تو ذهن آدم به یادِ اون شب می مونه

حالا چرا با سالگرد ازدواج شروع کردم ؟

  • زهره دارابیـان