نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

چشم انداز وبگاه : نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا برای آگاهی بیشتر انسان
ماموریت : نگارش و تولید محتوای مفید در همان راستا
موضوعات تحریریه : اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی ( با نگاهی علمی )
نویسنده : زهره دارابیان

"چشم ها را باید شُست" ؛
این شستشو آب نیاز دارد ؛
آب روشنایی است ؛
آب آگاهی است ؛
و در این بی آبی چشمه های خشک و جهالت را چه کنیم ؟
"جور دیگر باید دید" !
آب بها باید داد ،
از برای این آگاهی .

آخرین نظرات

۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

تولد مرگعطر گل ، زمزمه نواهای دل انگیز و خوب ، لباس های آراسته و مرتب ، استحمام و طراوت ، جمع شدن و دیدار یکدیگر و دیگر هیچ ...

این ها همه ما را یاد لحظاتی ناب می اندازد ، لحظاتی که شاید سال ها در انتظار و آرزویش صبوری ها کنیم . ثانیه هایی عاشقانه ، هیجانات و احساساتی خالص که کمتر می شود آن ها را یافت . دقایقی که ترجیح مان این است که در کنار همدیگر سپری کنیم تا همه حس های خوبمان را با هم شریک شویم .

شراکت در احساسات همدیگر و دیگر هیچ ...

گویی این لحظات انسان به انسانیت نزدیک تر می گردد . چه منتظر دیده گشودن نوزاد تازه از ره رسیده ای باشی ، چه در لحظه ناب وصلت دو یار عاشق همراهیشان کنی ، چه آن هنگام که به دیدار بیماری می روی و چه آن وقت که عیدی در پیش است و لحظاتی در دگرگونی زمین و زمان تو را آنگونه به وجد می آورد که هیچ ثانیه ای با آن قابل تعویض نیست .

  • زهره دارابیـان

قهر و آشتیصدای بچه ها حیاط شهرداری را پر کرده است . صدای دویدن ها و زمین خوردن ها . هیاهو و جیغ و دادی برپاست و بچه های کار که روزها را در خیابان ها مشغول دست فروشی هستند به دنبال یکدیگر می دوند و جیغ می کشند و بازی می کنند .
 

در این میان دخترکی که لباس هایش مثل کولی هاست چند طبقه و روی هم هر چیزی که دستش رسیده روی دیگری به تن کرده است ، تنها به گوشه ای تکیه داده و مثلا قهر کرده . دوستانش  نگاهش می کنند سکوت می کنند و انگار دوست دارند دوباره به جمع آن ها بیاید . معلوم نیست به چه دلیلی دخترک تنها خودش را لوث می کند و قیافه اش را بغض زده می کند . دوستانش کمی خسته شده اند از اینکه او چیزی نمی گوید می روند کمی آن طرف تر و دوباره دست های هم را می گیرند و چنان بالا و پایین می پرند که انگار دارند در آسمان پرواز می کنند و چرخ می خورند .

  • زهره دارابیـان