نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

چشم انداز وبگاه : نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا برای آگاهی بیشتر انسان
ماموریت : نگارش و تولید محتوای مفید در همان راستا
موضوعات تحریریه : اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی ( با نگاهی علمی )
نویسنده : زهره دارابیان

"چشم ها را باید شُست" ؛
این شستشو آب نیاز دارد ؛
آب روشنایی است ؛
آب آگاهی است ؛
و در این بی آبی چشمه های خشک و جهالت را چه کنیم ؟
"جور دیگر باید دید" !
آب بها باید داد ،
از برای این آگاهی .

آخرین نظرات

ادامه انقلابعوض شدن جهتِ حرکت صرف ، به معنای بهبود شرایط نیست .

بهبود شرایط تلاش شبانه روزی می خواد

حذف تنبلی از قاموس تمام مردم رو می طلبه
انقلاب ، انقلابِ در اشخاص و مسئولین نبوده ، هر چند بی تاثیر هم نبود
انقلابی که امروز از نگاه حتی نسل انقلابی ما مضحک شمرده می شه و تا سر حد سوژه ای برای جوک و لطیفه نزول کرده ، انقلاب در مسیر بوده  
اگر برخی از رهروان این مسیر افراد ناشایست و بی لیاقتی هستند ، مشکلی نیست ، برای تخلیه خودت ناسزا بگو

ولی از راه بیرون نرو

راهی که سید رضا های زیادی عرفانی و پاک بدون هیچ شیله پیله ای در آتش سوختند ، خاکستر شدند و داغ بر دل گذاشتند ( به یاد شهید عزیزم ، سید رضا عرفانی که در حادثه انفجار اتوموبیل جنگی به عنوان راننده در منطقه فکه پایش به لبه در گیر کرده و نتوانست بیرون بپرد و سرانجام یک مشت خاکستر به مادرش تحویل دادند )

 

  • شرایط اقتصادی سخت
  • فرهنگ اجتماعی سخیف
  • وضعیت آموزش افتضاح
  • فشار روانی صد چندان

ولی در شرایط سخت

  • 1-بعضی ها خودکشی می کنند
  • 2-بعضی ها مست می کنند ( تا هوشیار نباشند و درد نکشند ) و به بقیه صدمه می زنند
  • 3-بعضی هم با سختی و تلاش بی اندازه دووم میارن و به یه چیزی فراتر از این دولت و اون دولت اعتماد و باور قلبی دارند

و اون چیز مایه و اصل ذات خودشونه که می تونه دنیا رو تکون بده

شما جزء کدوم دسته هستید ؟

دوست دارید جزء کدوم دسته باشید ؟

شاید الان فکر کنید این چقدر زر می زنه یا شر و ور میگه

و ته دلتون بهم فحش بدید

من مثل تمام ترک ها ، لر ها ، اصفهانی ها ، علی دایی ها و تمام شخصیت هایی که تحقیر شدند و مورد استهزاء قرار گرفتند سیبل تمام فحش ها و ناسزاهای شما هستم
ترجیح می دم به من ، که هیچ کاره ای نشدم فحش بدید

برام جوک و لطیفه بسازید

به من بخندید

ولی با خندیدن به اقوام دیگه و شخصیت های پر افتخار که هم شهری هاشون براشون جون می دن ایرانی بودن زیر سوال نره

و وطنم ، پاره تنم ، به مفت فروخته نشه

 

شاید الان خیلی از خوانندگان حس کنند ما از شهدا به عنوان سیبل یا سپر دفاعی استفاده می کنیم . بله خوب نویسنده باید منصف باشه ، من می تونم بلند شم و روی صندلی شما بشینم و از دید شما بیشتر از خود شما تحلیل کنم

 

آره اینا بچه های ما رو اغفال کردند فرستادند جنگ به هر بهانه ای ، مَثَل معروفش هم آهنگ های کویتی پوره ! آره اصلا کویتی پور دستش با دست شیطون تو یه کاسه بود ! بچه های ما رو کشتن ، بهترین جوونای ما رو کشتن و بعد بهش افتخار می کنن ، به خون های ریخته شده افتخار می کنن ، به اینکه من پسر شهیدم به اینکه من همسر و خواهر شهیدم افتخار می کنن ، چه کسی جای پدر منو می گیره ؟ چه کسی برای من برادر میشه ؟ چه کسی سایه بالای سرم بود تو این 20 سال ؟ چه کسی سراغی از من گرفت که با کمر شکسته 80 کیلو وزن رو با کپسول اکسیژن از این ور به اون ور بردم ؟

 

الان هم شهدا رو سیبل کردن ، پشت سنگری از شهدا قایم شدن و میگن بخاطر شهیدایی که دادیم بایستیم این شرایط رو تحمل کنیم

 

آره شهدا هم که دیگه نیستن از خودشون دفاع کنن کی می خواد بهشون گیر بده ؟

 

این صحبت ها یه جای کارش می لنگه ، نه ؟

 

اگه اون افراد از بهترین های مملکت بودن پس نیازی به اغفال کردن نداشتن ، داشتن ؟

 

اگه انقدر (خیلی ببخشید ) احمقانه فکر می کردند و تصمیم می گرفتند که با شعر های آهنگران و کویتی پور برن جبهه که همون بهتر رفتند و نموندند ، چون با همین طرز فکر خانواده هاشونو ، ملتشونو به خاک سیاه می نشوندند

اما اگر معتقدیم اون ها از بهترین ها بودند ، پس حرفی نیست ، شهدا رفتند و نیستند تا از خودشون از تصمیمشون دفاع کنند ، پس حتی اگر مادر شهید هستی با همه احترام های بلند بالایی که برای ما داری به جای پسرت صحبت نکن ، پسر تو فریب هیچ کس جز عشق خودش رو به سرزمینش نخورده

پسر تو ، پدر تو ، برادر تو ، عموی تو و .... فریب خورده این و اون نیستند

اون ها به عشق وطن و منش و مرام خودشون رفتند

لطفا خرابش نکنید !

 

اگر این بهترین ها نمی رفتند پس لابد می خواستید اراذل و اوباش ببرن تو میدون جنگ ، اونایی که مست می کردن و کلاه شاپو و شلوار پاچه گشاد داشتن و زنجیر به دست سر کوچه ها به دخترای همسایه گیر میدادن و هیزی کردن شغلشون بود ؟

قطعا ما پیروز هم می شدیم ! همچین آدمایی به غنیمت گرفتن زنان و دختران باکره عرب آبروی ایرانی رو در دنیا می ریختند که هیچ ( مثل خیلی از سربازهای عراقی که بلاهایی سر زنان این سرزمین آوردند که قابل گفتن نیست ! ) دیگه از جنگیدن یادشون می رفت ( با تمام احترام برای اونهایی که این شکلی بودند و رفتند جبهه و متحول شدند ، درود بر شرف و انسانیت شما ، چرا که کار شما از اون جوونی که همه به سرش قسم می خورند خیلی سخت تر بوده )

 

امروز متاسفانه ایرانی ها اغلبشون انگار مست کردند و حواسشون نیست چه بلایی سر خودشون میارن ! درست مثل افیون می مونه ، اول می کشند به بهانه عشق و تفریح ولی نمی دونن که همین افیون دل فریب قلب و مغزشونو به باد می ده .


ادامه (نگارش شده در 1395) :
یک روز وقتی در تاکسی نشسته بودم ، راننده شروع کرد به درد دل با کناردستیش و منتظر بود یکی بنشینه کنارش تا از غصه هاش و نداشته هاش بگه ، یکهو از همه حرف ها و بدبختی هاش (به قول خودش) رسید به نداشتن خونه

از مسافر پرسید : به نظرت وطن کجاست ؟

مسافر تعجب کرده بود و گفت : خوب همین جا دیگه ، جایی که آدم توش به دنیا میاد
راننده گفت : نه وطن و سرزمین آدم جاییه که حداقل یه تیکه زمین توش داشته باشی
مسافر خواست همدردی کنه و گفت : حالا همه که خونه ندارن و ...
راننده (از مردم شریف کرد بود) زیر بار نمی رفت و هی تکرار می کرد : نه وقتی آدم از خودش یه وجب خاک هم نداره چطور اینجا رو خاک خودش بدونه ؟!
عموی من سرزمینش اینجاست ، کلی باغ و خونه داره تو کرمانشاه

 

اگر همه ما استدلالمون مثل راننده باشه خیلی از ماها بی وطن هستیم . خیلی از اون افرادی که تو تمام جاهای دنیا زندگی می کنن هم همین طور . بنابراین بخش زیادی از مردم دنیا آواره هستند .

دیوانه های عاشق جنگ تحمیلی

نمی دونم اون هایی که رفتند جلوی دشمن ایستادند چه فکری داشتند ؟! اون ها همشون افرادی صاحب خونه و مرفه بودند ؟ یا شور جوونی باعث شد برن وقتشونو تلف کنن ؟ هر چند که همشون هم جوون نبودن . اصن کاری نداریم که کشته شدن یا نه ، خیلی هاشون هم زنده برگشتن ، شهادت هم که همیشه افتخار نیست . این نیست که بری خودتو به کشتن بدی . ولی کاش با واقعیت ذهن همه اون هایی که یک روز ساده پاشدن رفتن جنگیدن و دفاع کردن آشنا می شدیم
ببینیم آیا دیوانه بودن رفتن ؟

 

این نوشته مناسبتی بوده ، مربوط به دو سه سال قبل از الان (1395)
هیچ وقت منتشر نشد
امروز منتشرش کردم --- 21 اردیبهشت 1395

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی