نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

چشم انداز وبگاه : نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا برای آگاهی بیشتر انسان
ماموریت : نگارش و تولید محتوای مفید در همان راستا
موضوعات تحریریه : اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی ( با نگاهی علمی )
نویسنده : زهره دارابیان

"چشم ها را باید شُست" ؛
این شستشو آب نیاز دارد ؛
آب روشنایی است ؛
آب آگاهی است ؛
و در این بی آبی چشمه های خشک و جهالت را چه کنیم ؟
"جور دیگر باید دید" !
آب بها باید داد ،
از برای این آگاهی .

آخرین نظرات

کتاب فروش مطالعه

به مناسبت این روزها که نمایشگاه کتاب برگزار شده و نگرانی های موجود از کم بودن مطالعه کتاب در ایران نقل همه محافل و برنامه های تلویزیونی است و نیز بر حسب اتفاق سر زدن بنده به یکی از کتابخانه های عمومی یک سری نکات به ذهنم رسید به عنوان خواننده کتاب که گفتم بد نیست بنویسمش ، تا شاید کسی دید و خواند و تغییری در نگرش ما به کتاب و کتابخوانی صورت گرفت .

 

مساله ای که همیشه وجود داشته هیچ وقت در حل آن موفق نبودیم و چندان تغییری هم در ارائه راه حل های جدید دیده نمی شود سطح پایین مطالعه در کشور است . مسئولین ، چهره ها و فرهیختگان دائما گوشزد می کنند :


کمتر تلویزیون ببینید و بیشتر کتاب بخوانید ؛

کمتر بخوابید و کتاب بخوانید ؛

کمتر بخورید و کتاب بخوانید ؛

کتاب چیز خیلی خوبی است ، کتاب بخوانید ؛

خرج های بیهوده را کم کنید کتاب بخرید و کتاب بخوانید ؛

و ...

 

بله در این شکی نیست که کتاب یک پدیده خوب است و خواندنش به ما آگاهی می بخشد و باعث دانایی بیشتر می گردد . اما آیا مردم خودشان به این نکته واقف نیستند ؟

به نظر من بیشترین عامل در بی توجهی به مطالعه و دربند نبودن به خرید کتاب برمی گردد به سیستم آموزشی ما . وقتی یک فرد از پیش دبستانی تا پایان مقاطع لیسانس یا ارشد خود تنها یاد گرفته است وقتی برای خواندن کتاب های درسی اش نگذارد و حتی در دانشگاه استاد ها چکیده کتاب ها را به شکل جزوه (لقمه آماده) در حلق مخاطبان خود یعنی دانشجویان می کنند و مغز دانشجو مشعوف می شود از اینکه " آخ جان ... این ترم پول کتاب نمی دهم ! " و در طول تمام دوران تحصیل معلم ها نه تنها تشویق نمی کنند و منابع غیر درسی یا مکمل درسی پیشنهاد نمی کنند بلکه تاکید می کنند اگر جزوه من را خوب بخوانید یا فقط کتابتان را دقیق بخوانید نمره خوبی می گیرید ، چه انتظاری می شود داشت ؟

کسی که 20 سال نه تنها سعی به مطالعه نکرده بلکه تشویق هم نشده و بدتر اینکه به عکس آن ترغیب شده باشد چطور می تواند یک شبه کتاب دست بگیرد و از مطالعه لذت ببرد ؟

این می شود که تنها عده کمی دوستدار کتاب داریم ، آن هم اگر به گذشته و کودکیشان برگردیم ، طعم شیرین مطالعه را خارج از مدرسه چشیده اند یا یک دوستدار کتاب مشوق آن ها بوده است تا کتابخوان شده اند . آن هم نه به شکل مستقیم ، بلکه فرد در مسیری قرار گرفته که کم کم فهمیده است کتاب چه چیز گرانبهایی است . ساعاتی که با کتاب می گذراند کنجکاوی های ذهنش ارضا می شود ، چیزهای تازه یاد می گیرد و انگار دارد نهال مغزش را آبیاری می کند و حس تازگی و طراوت می کند .

عادت مطالعه به نظر من تنها با صرف تاکید بر خود کتابخوانی ایجاد نمی شود . حتی اگر یک کودک زیر 7 سال را بخواهیم کتابخوان بار بیاوریم نمی شود با گفتن مزایای کتاب از او انتظار داشته باشیم تا اهل مطالعه شود .

جمله ای کلیشه ای هست که خیلی ها آن را بلدند : " بچه باید دست پدر و مادرش کتاب ببیند تا کتابخوان شود "

ولی من به شدت با این جمله مشکل دارم . شاید یکی از ده ها دلیلم این باشد که پدر و مادر خودم نه تنها اهل مطالعه نبودند بلکه حتی وقتی من هم می خواستم دعوتشان کنم به مطالعه یا برایشان بخوانم خسته می شدند و حوصله شنیدن نداشتند ، حتی برای نمونه هدیه روز مادر برای مادرم کتاب خریدم و دست آخر آن کتاب برای خودم شد و مادرم شاید تنها 20 صفحه از آن را خواند ! یعنی من برعکس این جمله کودک یا نوجوانی بودم که مطالعه را از کودکی دوست داشتم و جاذبه یادگیری باعث شد تا همیشه در کنار کتاب هایم روزهایم را بگذرانم و از دیدن کتاب های خوب جدید به اندازه دیدن یک واقعه شگفت انگیز هیجان زده و خوشحال شوم و به والدینم توصیه می کردم پدر ! مادر ! خواهش می کنم کتاب بخوانید ، کتاب چیز خوبی است .

روحیه پرسشگری کتاب

به عقیده من اولین چیزی که برای مطالعه لازم است و خلاء آن به شدت در سیستم آموزشی هویداست و تمام فلسفه حیات و پیشرفت و تعالی و چرخیدن چرخ صنعت و اقتصاد و ... به آن وابسته است یک کلمه بیش نیست :

پرسش (سوال) = Question  ? ؟

 

وقتی پرسشی در کار نباشد ما به دنبال جوابی نخواهیم بود . وقتی سوالی شکل نگیرد اصولا دنبال چه چیز بگردیم ؟ در کل عمر تحصیل ما به ندرت شاید کمتر از انگشتان یک دست ما اتفاق افتاده باشد که معلم ها یا استادان ما را با پرسشی روبرو کنند . شاید بگویید ، ما که این همه مساله حل کرده ایم چرا چرند می گویید ؟!

بله متاسفانه ما همواره مساله حل کرده ایم ، ولی آیا آن مسائل سوالات ذهن خود ما بوده اند ؟ آیا موقع حل مساله نسبت به موضوع مساله یا اینکه چرا اصلا باید این مساله حل بشود پرسشی داشته اید ؟

تقریبا هرگز . چون ما از ابتدا داخل این سیستم رشد کرده ایم ، که یک مشت مساله جلوی رو ما بگذارند و ما حل کنیم و هیچ وقت برای مساله سازی و طرح پرسش تربیت نشده ایم .

حالا با این وضع اگر کسی ناخودآگاه در زندگی روزمره خود هم با سوالی مواجه شود هیچ وقت ذهنش سراغ این مطلب نمی رود که شاید کتابی برای حل این مشکل نوشته شده باشد ! اصلا مگر می شود ؟ مگر می شود با کتاب دنیا را درست کرد ؟ مگر می شود با کتاب مشکلی را حل کرد ؟ وقتی صحبت از مطالعه و کتاب می شود چون اغلب چهره های ما بازیگران و شاعران و ادیبان هستند ، ما ابتدا به سراغ کتاب های دم دستی تری مثل رمان ، قصه و داستان ، شعر طنز ، شعر معاصر ، آداب معاشرت ، خاطرات ، زندگینامه ها و از این دست می رویم . مخاطب هم باور قلبی ای به این ندارد که با خواندن چند قصه و شعر دنیایش عوض می شود .

سوال ذهن مخاطب این است : که چی ؟ حالا مثلا من چند تا رمان و داستان و شعر بخوانم که چی ؟ زندگی ام عوض می شود ؟

باز هم بسیاری از چهره ها تاکید دارند مثلا با خواندن کتاب دایره واژگان آدم وسعت می یابد و ...

ولی این ها برای مخاطب عام یک خزعبل بیش نیست . حالا مثلا من با این دایره واژگان فعلی چه کرده ام که بخواهد وسعت هم بگیرد ؟! درست است که دایره لغات با مطالعه افزایش می یابد ولی به عنوان یک موجود هوشمند (انسان) کسی با چنین دلیلی سراغ مطالعه نمی رود و این تنها یک اثر طبیعی و تبعی مطالعه است که اگر فرد کتابخوان باشد ناخوآگاه اتفاق می افتد .

به نظر من ما نسل های قبلی را از دست داده ایم کسی می خواسته اهل مطالعه شود شده است و دیگر در سن 25 به بالا نمی شود کسی را به زور متقاعد کرد که اهل مطالعه بشود و حداقل 6 ماه یک بار یک کتاب بخرد و بخواند .

نسل جدید زیر هفت سال مهم تر هستند . البته برای نسل جدید هم چاره هایی وجود دارد که بعدا اشاره می کنم .

برای کودکان طرح پرسش خیلی اهمیت دارد . کودک کنجکاو بعید است پا به کتابخانه بگذارد و دلش نخواهد کتابی بگیرد . اما طرح پرسش این نیست که مستقیما رو در رو به کودک خود بگوییم :

پسرم فکر می کنی مرغابی ها تا چه ارتفاعی پرواز می کنند ؟

دخترم می دانی کره ما زمین چند سال عمر دارد ؟

فرزندم اگه گفتی کمال الملک در چه قرنی زندگی می کرده است ؟

کودک باید روحیه پرسشگری داشته باشد . اول اینکه کودکان چون تازه وارد های دنیای ما هستند مرتب سوال دارند . نباید با بداخلاقی و بی حوصلگی و بی تفاوتی از کنار پرسش های آن ها عبور کنیم . من خیلی وقت ها دیده ام که مادر ها بخصوص مادرهای جوان تر اعصاب سوالات کودکشان را ندارند . در حالی که باید به کودک خود به صورت یک میهمان ناآشنا نگاه کنید و به او حق بدهید وقتی تازه 4 سال است به جایی پا گذاشته که شما 26 سال در آن زندگی کرده اید مرتب سوال داشته باشد . جملاتی مثل اینکه :

اه مامان چقدر سوال می کنی

اگه سوال بپرسی دیگه نمیارمت اینجا

مامان جون من جواب سوالتو نمی دونم انقدر حرف نزن

بچه رفتی رو مخم اه هی میگه این چیه این چجوری کار می کنه

و ...

این ها ذهن پرسشگر را سرکوب می کند . می شود حتی در صورت ناآگاهی والدین و خستگی و بی حوصلگی در پاسخگویی به کودک خود راه تازه ای برای جواب هایش نشان دهید . مثلا به او بگویید عزیزم من جواب این سوال را نمی دانم ولی ممکن است کتابی در این زمینه وجود داشته باشد ، و بعد دست کودک را بگیرید و برای سوالات ابتدایی و ساده اش او را با کتابخانه و کتاب آشنا کنید . یا در اینترنت سرچ کنید و جواب سوالش را به او نشان دهید . به ویژه که در دوران کودکی سوالات خیلی پیچیده و لاینحل نیستند . سوالاتی مثل :

مامان پنکه چطوری کار می کنه ؟

بابا خدا چیه ؟

مامان ، چرا کاغذ این دفتر ها خط داره ؟

چرا برگ درخت سبزه ؟

چرا مرغ ها تخم گذار هستند ؟

چه چیزی توی بدن مرغ به پوست تخم مرغ تبدیل میشه ؟

 

به هر صورت بپذیرید که الان عصر هجر نیست . اطلاعات به صورت وسیع و آسان در دسترس است . اگر شما مادر و پدر امروزی هم بخواهید مثل نسل های گذشته به سوالات کودک خود به بهانه بی حوصلگی بی توجه باشید واقعا قابل توجیه نیست . در نتیجه هم نسل بعدی نه تنها کتابخوان نمی شود بلکه یک نسل عقده ای پر از خشونت ، پوچی و سردرگمی خواهد بود . چرا که نسل جدید اگر جواب سوالات خود را نگیرد به نشستن پای سی دی های کارتون و بازی های کامپیوتری و ... رو می آورد و خودش را با دنیای بسته و بی تحرک مجازی سرگرم می کند و کتاب از صحنه روزگارش حذف می گردد .

 

این گام اول بود . کارهای فرهنگی دیگری هم هست که باعث می شود روحیه پرسشگری تقویت شود . مثل بردن کودکان به تئاتر کودک ، موزه ها ، باغچه حیاط یا پارک محله . واقعا آیه نیامده است که کودکان دست به گل و خاک نزنند و وقتی می روند پارک والدین روی نیمکت بنشینند و کودکان تنها با تاب و سرسره بازی کنند . گاهی بهتر است کودکان را در محیط طبیعت و پارک پیاده برد و محیط اطراف را نشان داد . درباره گیاهان یا حتی ساختمان ها با کودک خود حرف بزنید . از ابتدایی ترین چیزها مثل شکل یک بنا یا اسم یک درخت تا کندن میوه آن و نشان دادن هسته میانی . کودک را با دنیای خود آشنا کنید . واقعا می شود تصور کرد کودک یک بازدید کننده است و شما راهنما . هر چقدر حوصله دارید وقت بگذارید و توضیح بدهید . این ها باعث می شود کودک شما یک نابغه شود . نابغه ای که برای جامعه خود مفید باشد ، نه اینکه خیلی از مادران فکر می کنند باید کودک خود را در فلان کلاس ها ثبت نام کنند تا مخترع و مکتشف و موفق شود . اولین کسی که باعث رشد و موفقیت کودک شما می شود خود شمائید و محیط خانواده .

 

بعد ها وقتی کودک تشنه یادگیری شده است می توانید همچنان که کودک خود را در حالی که بسیار هم اذیت می شود به مراکز خرید می برید و به این طرف و آن طرف می کشید و حوصله اش را سر می برید ، از فروشگاه یک کتاب هم تهیه کنید و کودک ببیند که شما وقتی را به گشتن دنبال یک کتاب خوب سپری کردید و در کنار کنسرو ها و روغن ها و مواد تغذیه ای و شوینده یک یا چند عدد کتاب هم می گذارید .

 

بله گاهی باید کتاب را به عنوان یک کالای سوپرمارکتی تهیه کرد . این خیلی هم خوب است .

 

اما متاسفانه واقعیتی که هست ، خصوصا درباره کتاب خانه های عمومی کمی تلخ است . خیلی از کتابخانه ها و مراکزی مثل فرهنگسراها به جای خرید کتاب از کتاب های مستعمل مردم که به عنوان اهدا جمع آوری می شود برای تجهیز کتابخانه هایشان استفاده می کنند . ما در این مملکت کلی هزینه همایش ها و جشن ها و مسائلی می کنیم که واقعا خروجی زیادی هم ندارد . بریز و بپاش هایی که صرفا جنبه نمایشی دارند . ولی وقت خرید کتاب که می شود حتی خود متولیان کتاب خانه ها زورشان میاید چند جلد کتاب بخرند ، گویی که خود آن ها هم کتاب را یک چیز بی ارزش می دانند که نباید برایش پول داد ! وقتی به کتابخانه های عمومی نزدیک محل زندگی سر می زنی چیزی جز کتاب های تاریخ گذشته و قدیمی و کتب مرجع نمی بینی . کتاب هایی که کاغذشان کاهی است و انگار از زیر خاک در آورده شدند . واقعا این واقعیت زشتی است که من در سال 1395 وارد بخش کتاب های روان شناسی کتابخانه محله خودم شدم و دیدم تاریخ همه کتاب ها مربوط به دهه 80 و قبل از آن است .

چرا ما فکر می کنیم مردم صرفا باید بخوانند . آیا مهم نیست مردم چیزهای به روز بخوانند ؟ آیا مهم نیست کتابی که به دست مردم می دهیم جلدی زیبا و صفحه آرایی مطابق امروز داشته باشد ؟

خصوصا در مورد کتاب های تخصصی ، هنوز خیلی از کتابخانه ها مثلا آموزش ویندوز 98 را در قفسه هایشان دارند ! شاید به عنوان یک مطلب تاریخی وقتی نوجوانی بخواهد درباره سیر تحول ویندوز تحقیق کند واقعا خوب باشد . ولی انتطار من به عنوان خواننده این است کتاب های جدید جایشان خالی نباشد و نمی گویم کتاب های سال جاری را بگذارند که فروش پایین بیاید . حداقل کتاب های 5 سال پیش را داشته باشد .

تازه همان کتاب های تازه چاپ شده هم می شود با قیمت بیشتری خریداری شده و در کتابخانه ها قرار داده شود تا مولف ضرر مالی هم نکند . ولی متاسفانه ما اصلا بروز نیستیم . حالا با این سرعت رشد سریع اطلاعات دم دستی چه کسی حاضر می شود عضو کتابخانه ای باشد که کتاب هایش انقدر قدیمی شده اند که باید برای جابجاییشان مثل نسخ خطی کلی احتیاط کرد ! کتاب هم مثل شیر و ماست و بیسکوئیت دارای تارخ انقضاست . خیلی از کتاب ها پس از چند سال منقضی می شوند و نظریه های جدیدتر ، روش های بروزتر ، ابزار جدیدتری جای آن ها را می گیرد که باید درباره آن ها نوشته و منتشر و توزیع شود .

دقت کنید که من مخالف با حذف کتب قدیمی نیستم ، من طالب عرضه کتب جدید هستم .

 

مساله دیگر شیوه عرضه کتاب است . وقتی صحبت از کتاب و کتابخوانی می شود ، اغلب مردم فکر می کنند منظور کتاب کاغذی است ، چیزی هم که اغلب ارائه می شود همین است . در صورتی که خیلی از جامعه شناسان تاکید دارند به دلایل مختلفی ملت ما ملت شفاهی ای است و کمتر تمایل به چیزهای مکتوب دارد .

از طرفی مگر خواندن کتاب آگاهی نیست ؟ پس برای آشتی مردم با کتاب بهتر نیست به جای تلاش و تقلا برای اینکه مردم حتما باید کتاب بخوانند ، کتاب را به اشکال دیگری ارائه کنیم ؟ مثلا کتاب های صوتی ، نمونه موفق و خیلی کم هزینه تر هم هست .

با توجه به اینکه در عصر حاضر از کودکان گرفته تا بزرگسالان هر فردی یک گوشی هوشمند دارد و هزار جور کار نه چندان مهم مثل گوش دادن به موسیقی ، بازی ، وبگردی و ... با این ابزار انجام می گیرد ، بهتر نیست کتاب های صوتی با کیفیت از درگاه تکنولوژِی وارد زندگی و روزمره مردم شود ؟

بهترین شروع برای این قضیه هم می تواند ارائه چند کتاب صوتی کم حجم و کوتاه ، موجز و مختصر و البته رایگان ، در راستای خانواده باشد . مطالبی که با روزمره مردم گره خورده باشد تا ترغیب به گوش دادنشان شده و آن را تکثیر کنند .

شاید گوش دادن تاثیرات خواندن را نداشته باشد ولی مهم این است که مردم با یادگیری تازه ها غریبه نباشند و یاد بگیرند برای آموختن همیشه کلاس و درس لازم نیست و گاهی می شود یک گره کور را با مطالعه باز کرد .

اگر یک کتاب صوتی خوب که راهکارهای عملیاتی بدهد و صرفا کلیشه هایی را مطرح نکند که مردم را بدتر از این موضوع زده کند قطعا اثر خود را خواهد گذاشت . می شود خیلی از کتاب های خوب را خلاصه و صوتی کرد و منبع آن را به مردم معرفی نمود .

ولی باید به مردم فرصت داد . تا با این فرمت جدید خو بگیرند . به عقیده من موضوعات بهتر است از دل جامعه انتخاب شود . چیزی که مردم صبح تا شب با آن درگیر هستند . قرار نیست سخنرانی کنیم . قرار است کتاب صوتی ارائه کنیم .

کتاب های الکترونیکی هم فرم دیگری است که در همین قالب ها و موضوعات باید ارائه شوند . یک فضای گرافیکی مناسب با فونت خوب که برای عرضه در گوشی های همراه و تبلت ها مهیا شده باشد ، با قیمت مناسب تر نسبت به کتاب کلاسیک و کاغذی قطعا مخاطبان را جذب خواهد کرد .

و مهم ترین چیز که هرگز نباید آن را ساده و سطحی رد کرد "کیفیت" است . "کیفیت محتوا" و "کیفیت ارائه" دو چیز خیلی مهم برای جذب خواننده یا شنونده است . همین الان هم در میان حجم انبوهی از کتاب های بازار داریم تعداد بسیاری را که واقعا در شان هیچ مخاطبی نیستند . کتاب های تالیفی و گردآوری شده که گویی نویسنده اش با خواندن ده تا کتاب در همان زمینه یک کتاب نوشته است .

وقتی کتاب در بازار ایران هیچ امتیاز و رده بندی ای ندارد ، نقد نمی شود ، درباره اش صحبتی نمی شود ، مخاطب نابلد نمی تواند به سادگی کتاب خوب را تشخیص دهد . پس تعاملی باید بین کتاب خوان های حرفه ای ، منتقدین ، نویسندگان و کلا جامعه کتاب دوست برقرار شود تا بتوانیم کتاب های خوب را گلچین و امتیاز دهی کنیم .

من نوعی که اهل مطالعه هستم ، وقتی ده بار کتاب هایی را بخرم و ببینم تکرار چند کتاب خارجی یا ... است دیگر به راحتی پولم را خرج خریدن کتاب نمی کنم و با جامعه نشر قهر می کنم . باید اعتماد مخاطب را حفظ کرد و همواره تابلویی از کیفیت برتر را در چشم انداز تالیف و ترجمه زنده نگاه داشته و آن را با ذائقه و سلیقه مردم بروز کنیم .

 

به امید روزهایی سرشار از دانایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی