نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

چشم انداز وبگاه : نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا برای آگاهی بیشتر انسان
ماموریت : نگارش و تولید محتوای مفید در همان راستا
موضوعات تحریریه : اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی ( با نگاهی علمی )
نویسنده : زهره دارابیان

"چشم ها را باید شُست" ؛
این شستشو آب نیاز دارد ؛
آب روشنایی است ؛
آب آگاهی است ؛
و در این بی آبی چشمه های خشک و جهالت را چه کنیم ؟
"جور دیگر باید دید" !
آب بها باید داد ،
از برای این آگاهی .

آخرین نظرات

"نقدی بر وضعیت نشر کتاب های موفقیت و روان شناسی در ایران"

سلام؛

نقد بازار کتاب روانشناسی ایراننوشته امروزم رو با یک جمله به یاد ماندنی از یکی از اساتید دانشگاهم شروع می کنم ، استاد درس عمومی و رییس دانشکده معارف دکتر شریعتمداری تهرانی ، یک بار پس از بحثی که در کلاس درس به راه افتاد ایشون گفتند " اگر کسی حس کنه که می تونه چیزی بنویسه که روی بقیه تاثیر بذاره یا مشکلی رو از مردم جامعش حل کنه باید بنویسه وظیفه داره که این کار رو انجام بده " البته الان فکر نکنید من تحت تاثیر این حرف اینجا رو راه انداختم :) ولی حرفش حرف جالبیه ، به نوعی نگاه تازه ای به مسئولیت اجتماعی انسانه ، ما آدم ها همیشه تصور می کنیم باید پولدار باشیم تا بتونیم درد بقیه یا حتی خونواده خودمون رو حل کنیم ولی باید به این باور رسید که حتی اگر همون پول رو دست خیلی ها بدیم نه تنها موفق نمی شن بلکه مایه بدبختیشون میشه ( مصداق حرف عزیزی که می گفت : باید به بعضی ها حقوق داد تا دست به هیچ کاری نزنند ) . گاهی با گفتن یا نوشتن مطلبی می تونیم موثر باشیم که کم خرج تر از هر کاری هم هست . البته نه اینکه داستان ببافیم نه ، نوشته ای که دردی دوا کنه و راهی ارائه کنه .

 

حالا چرا از اینجا شروع کردم ؟ حقیقتش هر بار که وارد کتابخونه یا کتاب فروشی می شم و بخش کتاب های موفقیت در زندگی و کسب و کار و یا روانشناسی رو نگاه می اندازم برام یه علامت سوال گنده ایجاد میشه .

چرا این همه کتاب فقط ترجمه می شه و ما به سختی می تونیم از بین صد ها کتاب به تعداد انگشتان یک دست کتاب هایی پیدا کنیم که نویسنده یا مولف ایرانی داشته باشند !!!؟؟؟ یه جورایی بازار کتاب ایران به جای اینکه در دست اندیشمندان و صاحب نظران باشه به دست مترجمین افتاده که البته بد هم نیست ، اما جای بزرگان در این عرصه بسیار خالی است .

آیا واقعا ما در کشورمون هیچ آدم حسابی نداریم که یه حرف حساب برای گفتن داشته باشه ؟

آیا واقعا هیچ آدم حسابی ای حاضر نیست چیزی بنویسه و اون رو به مردم ارائه کنه ؟

آیا آدم حسابی ها علاقه ای به نوشتن یا کمک به جامعه ندارن ؟

یا شاید آدم حسابی ها انقدر وضع مالیشون خرابه که حتی نمی تونن خرج یک نوبت چاپ کتابشون رو تامین کنند ؟

شاید هم آدم حسابی های جامعه ما چند شغله باشن و سرشون گرم کارهای اجرایی باشه !

و صد تا شاید و باید دیگه ....

اما هیچ کدوم قانع کننده نیستند .

چرا ما نسل جدید باید آنتونی رابینز ، برایان تریسی ، باربارا دی آنجلس ، رابرت کیوساکی ، الن کریدمن ، جان گری و ... رو انقدر خوب بشناسیم و دنبال خرید آثار مشهورشون باشیم ، اما حتی یک کتاب ایرانی الاصل نداشته باشیم یا یک نویسنده ایرانی در این زمینه انقدر قوی کار نکرده که اسمش سر زبون حداقل ما ایرانی ها باشه ، حالا اینکه به زبان های دیگه ترجمه بشه پیشکش !

واقعا این عجیب نیست که با 80 ملیون نفر جمعیت این اتفاق در حال وقوع هست ؟

اغلب ما ها چهره هایی که به واسطه صدا و سیما در 15 سال گذشته زیاد معرفی شدند مثل دکتر افروز ، دکتر سیما فردوسی و سایرین از این دست رو زیاد دیده و شنیده ایم ، اما شاید هرگز نخوانده باشیم .

این افراد اغلب کتاب هایی هم دارند اما تا به حال اسمش را یک بار هم نشنیده ایم !

 

این در حالی است که کتاب های خارجی ترجمه شده چنان پرطرفدار هستند که برخی از نویسندگانشان ، عنوان کتاب ها را تبدیل به یک برند نام آشنا کرده اند و البته خیلی ها هم از این برند سوء استفاده کرده و کتاب هایی با اسامی و عناوین مشابه تالیف یا ترجمه کرده اند . برای مثال :
 

مریخ ها و ونوسی ها :

نوشته دکتر جان گری ، در نسخ مختلف با محوریت خانواده در بازار ایران موجود و در دسترس عموم است .

مریخی ها و ونوسی ها

مریخی ها و ونوسی های واقعی

مریخ و ونوس در اتاق خواب

مردان مریخی و زنان ونوسی در محل کار

مریخ + ونوس = فرزند بهشتی

ونوس در آتش ، مریخ در یخ

پیوند همیشگی مریخ و ونوس

جالب است که اولین نوبت چاپ این سری از کتاب ها به اویل دهه هشتاد برمی گردد و هم چنان جزء پرفروش های روان شناسی عمومی است . تصور نکنید این یک تصادف باشد که نام تمام این کتاب ها مشابه است و قصدی در برند سازی و شهرت در کار نبوده چرا که راه اندازی وب سایتی با همین نام موید مطلب است :  www.marsvenus.com

در این وبسایت که آقای گری به همراه دخترش Lauren راه اندازی کرده اند ، می توانید با نویسندگان این سری کتاب ارتباط مستقیم داشته باشید ، نوشته های روزانه آن ها را بخوانید ، محصولات انتشاراتی و یا مرتبط با سلامت زناشویی را بخرید یا رایگان دانلود کنید (فیلم و کتاب) و ... . چیزی شبیه به یک باشگاه هواداران یا ارتباط با مشتری !

این تنها یک نمونه است و مشابه آن بسیار است . نمونه ای دیگر در زمینه کسب شغل ، پول و ثروت :

نوشته رابرت کیوساکی :

پدر پولدار ، پدر فقیر

کسب ثروت به روش پدر پولدار

چها راه پولسازی

هوش مالی یک میلیاردر را داشته باشید

هوش مالی خود را افزایش دهید

و این هم وبسایت آقای کیوساکی در همین زمینه : www.richdad.com در صفحه ابتدایی شما تبلیغ بازی Cash-Flow را مشاهده می کنید که شبیه همان بازی روپولی است .

من هرگز چنین اتفاقات خوبی را بی ارزش نمی دانم ، برای مثال اگر آقای دکتر گری (Gray) این برند را محبوب کرده محتوای خوبی را هم در اختیار خوانندگان (طرفداران) قرار داده است . ولی ما چه می کنیم ؟

ابتدا باید سراغ مراحل اولیه چاپ کتاب رفت .

1- چیزی برای نوشتن :

به نظر می رسد اغلب کتاب های نوشته شده در زمینه موفقیت و خوشبختی که قصد دارند مفاهیم روانشناسی را به شکل عمومی برای آگاهی مردم به رشته تحریر درآورند و مهارت های ارتباطی یا شغلی را ارتقا دهند به یک تجربه بر می گردد نه صرفا به یک سطح تحصیلات یا دانش آکادمیک .

در همین دو مثال فوق :

 

جان گریالف) دکتر جان گری در یکی از کتاب هایش می نویسد : من برای مدت 9 سال (تا 27 سالگی) یک راهب تارک دنیا بودم که خود را از تمامی امیال جنسی محروم کرده بودم و بعد تصمیم گرفتم P.H.D را با موضوع رابطه جنسی و روان شناسی شروع کنم . که البته در این بین اتفاقاتی برای جان گری می افتد که به این سمت کشیده می شود . این تجربه منتهی می شود به یک دوره ارتقاء آگاهی و مهارت و سپس کسی که می تواند راهنمای مردم در همان زمینه باشد .

رابرت کیوساکی

ب) رابرت کیوساکی که پایه تمام نوشته هایش تعریف داستان شیرین کودکی اوست . آغازی برای کار و تجربه داشتن شغل در کودکی و دوره جوانی اش که ارتباط با پدر دوستش که همان پدر پولدار قصه اوست در همان دوران اتفاق می افتد و سرانجام از او یک ملیونر می سازد . سال ها تجربه او تبدیل به کتاب می شود بی آنکه او در دانشگاه مدیریت اقتصاد بخواند یا کارآفرینی بیاموزد .

در واقع تجربیاتی در دل جامعه برای آگاهی بخشی به همان جامعه ارائه می شود .

 

2- مجوز های چاپ کتاب در ایران :

البته من تا به حال وارد این وادی نشدم ولی از بر و روی اوضاع و شرایط بازار کتاب (از آن جایی که یک کتاب خوان تقریبا حرفه ای هستم) می شود حالِ بدِ او را گمانه زنی کرد . در همین موضوعِ روان شناسی می توانم به شما خیلی از کتاب های ایرانی را معرفی کنم اما نه برای خریدن و خواندن ، بلکه برای صرفه جویی در هزینه ها ! بله باید رک و راست بگویم خیلی از کتاب ها ارزش خریدن ندارند . کتاب هایی به قول معروف سخیف که مولف تنها با گردهم آوردن مطالبی که در کتاب های خارجی خوانده است سعی در ارائه یک محصول مثلا ایرانی داشته است . تصور من این است که صدور مجوز نشر کتاب تنها به خطوط قرمز می پردازد نه کیفیت درخورِ شان مردم و خوانندگان . ما تنها به پیشگیری از ورود محتوای ممنوع از نظر خودمان بسنده کرده ایم و جلوی نشر آثار کم ارزش که باعث می گردد ذائقه خوانندگان به نویسندگان ایرانی بی اعتماد شود را نمی گیریم . به عبارتی علاوه بر اینکه جلوی محتوای بد گرفته شود خوب است ، محتواهای خوب نیز باید از منظر کیفیت نگارش ، ویرایش ، تصویر ، صفحه بندی ، طرح روی جلد ، عناوین و فهرست ها ، کپی کاری و ... بررسی شود . درست است که حق کپی در ایران تقریبا وجود ندارد ، اما کپی بودن به ویژه از نظر معنایی در نشر بسیار فاجعه آمیز است ، چرا که نهایتا دودش در چشم ناشران و نویسندگان ایرانی خواهد رفت . به هر حال خواننده ها و خریداران چند بار فریب می خورند ، اما نه برای همیشه !

البته از تالیف گذشته خیلی از کتاب های خارجی ترجمه شده هم واقعا بار محتوایی کمی دارند . خیلی دیده ام از همین دست کتاب های برند شده که وقتی آن ها را خریده ام مایوس شده ام . مثال می زنم :

سری کتاب های "for dummies" (برای گیج و گنگ ها) که منظور همان آدم هایی است که در یک زمینه خاص هیچ چیزی نمی دانند . این کتاب ها که مربوط به انتشارت Wiley است با ظاهری یکسان معمولا با حجم بالا منتشر می شوند (تقریبا بالای 500 صفحه) . وقتی چند کتاب از موضوعات مختلف مرتبط با حوزه کاری ام را خریدم و مطالعه کردم احساس کردم پولم را دور ریخته ام . سبک بودن محتواها و بسیار مبتدیانه و حالت ناخنک زدن به چیزهای مختلف و پراکنده واقعا مرا آزرده خاطر کرد .

انتظار داشتم یک کتاب 1200 صفحه ای تمام آن چه برای ابتدای کار می خواهم را به من بیاموزد در حالی که در پایان مطالعه کل کتاب احساس می کردم تنها مدتی است درباره موضوع کتاب روزنامه می خواندم و یک سری مطالب جسته و گریخته در ذهنم نشسته است که هیچ پیوند مشخصی با یکدیگر ندارند .

ضمن اینکه این نکته را هم متذکر شوم این کتاب ها توسط یکی از ناشران ایرانی چاپ می شود که در نمایشگاه کتاب از تخفیف هم برای فروش دریغ نکردند و می گفتند : اگر 3 تا ببرید یکی از کتاب ها مجانی است !!!

وقتی کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی و ارزشمند هم ردیف سیب زمینی و پیاز به فروش می رسد دیگر چه جای گله و شکایت که چرا مردم ما کتاب نمی خوانند ؟!

وقتی به وبسایت این سری کتاب رجوع کنید در بالای آن این نوشته را می بینید : A Wiley Brand (یک برند از نشر وایلی)

www.dummies.com

برای مبتدی ها

البته انتشارات وایلی جزء انتشارات معروف دنیاست و کتاب های خوب بسیاری را به چاپ رسانده که من هم تعدادی از آن ها را با موضوعات بیشتر فنی مهندسی مرتبط با رشته ام خوانده ام و راضی کننده بوده است .

3- بی توجهی و عقب ماندگی ناشران :

ناشران ایرانی در عواملی مثل برندینگ ، نام گذاری مناسب ، طراحی و گرافیک خیلی ضعیف و دم دستی عمل کرده اند . وقتی کتابی می خرم که یک طراحی روی جلد واقعا بی سلیقه داشته و ضمنا شماره تلفن همراه طراح جلد روی آن حک شده واقعا احساس می کنم این انتشاراتی در حد بقالی سر کوچه هم اعتبار ندارد ! شاید محتوای داخل کتاب واقعا خوب هم باشد اما ظاهر به من به عنوان خریدار چیز دیگری می گوید .

در دنیای امروز با این حجم زیاد و گستردگی اطلاعات یک ناشر نباید با افکار کهنه ای که تصور می شود خیلی هم فرهنگی است کتابی را وارد بازار کند . این افکار که کتاب یک محصول فرهنگی است و نیاز به زرق و برق های بسته بندی و شیک بودن و زیبایی ندارد پوسیده اند . در دنیای شلوغ امروز برای تبلیغ و فروش یک کالای فرهنگی وزین و ارزشمند بیش از هر زمان دیگر نیازمند ظاهری آراسته و دلربا هستیم ، چرا که فرهنگ های بیگانه با این کار سالانه رقم های کلانی را به جیب می زنند و معلوم نیست چه خوراکی برای ما تدارک دیده اند .

وقتی ناشر به عنوان تولیدکننده و عرضه کننده نهایی کتاب به بازار به این مساله پی نبرده باشد که کتاب هم مانند هر محصول دیگر هم تراز و هم وزن محتوایی که ارائه می دهد مورد پسند واقع شود خریدار هم این پیام را دریافت می کند که ناشری که برای کتابش انقدر ارزش قائل است معلوم است چقدر محتوایش برایش اهمیت داشته است !

ناشر در واقع باید راهنمای نویسنده ، مولف یا مترجم باشد . در انتخاب طرح روی جلد کمک موثر بکند ، در انتخاب عنوان و نام کتاب موثر باشد نه تنها اینکه کتاب و مجوز را گرفته و فقط به چاپ برساند .

این دیگر صنعت نشر کتاب نیست بلکه صنعت چاپ است . یعنی ناشر را از منزلتی فرهنگی به جایگاهی عادی و غیر فرهنگی مثل یک مدیر چاپخانه بدل می سازد .

 

4- نام گذاری های نامناسب :

که به عقیده من هم نویسنده و هم ناشر هر یک به اندازه خود در آن سهمی دارند . اگر نام کتاب های پرفروش خارجی را در برابر نام کتاب های ایرانی ردیف کنیم به خوبی متوجه تفاوت آن ها می شوید . مثال :

مریخ و ونوس در ... (عنوان یک سری کتاب ، برند)

پدر پولدار ، پدر فقیر (عنوان یک سری کتاب ، برند)

چه کسی پنیر مرا جابجا کرد ؟

قورباغه ات را غورت بده / ببوس (عنوان یک سری کتاب ، برند)

لطفا گوسفند نباشید !

بی شعوری

مدیر (....) یک دقیقه ای (عنوان یک سری کتاب ، برند)

پایکوبی کن تا باران ببارد

... به زبان آدمیزاد ! (عنوان یک سری کتاب ، برند)

کودک درون و چراغ جادو

مدیریت دگرگونی به روش پنگوئنها

چطور به اینجا رسیدم؟

تولدهای جادویی

اعتیاد به نت (از سری کلیدهای مدیریت زندگی)

 

خوب ، دیگر کافی است ، اگر بخواهیم ادامه دهیم این عناوین زیاد است . حالا نگاهی مقایسه ای بیاندازیم به عناوین کتاب های تالیفی ایرانی :

 

افسردگی در زنان - دکتر فردوسی

پاسخ به والدین - دکتر سیما فردوسی

عروس ها و مادر شوهرها - دکتر غلامعلی افروز

تمایلات و رفتارهای جنسی انسان - دکتر بهنام اوحدی

روانشناسی اجتماعی در تعلیم و تربیت - گنجی

روانشناسی تربیتی - پارسا

نظریه و کاربرد آزمونهای هوش و شخصیت - پاشا شریفی

روانشناسی یادگیری، بر بنیاد نظریه ها - پارسا

رازها و نیازهای موفقیت ایرانی - جولایی

شخصیت سالم و ناسالم - علیزاده

یادگیری از طریق همیاری - قاسم خان - محمد حسین

آداب موقر بودن - فاطمه کاظمی

عروسی ایرانی - نیلوفر ملتحی

آیین خوش تیپی - فاطمه کاظمی

آموزش هیپنوتیزم و خودهیپنوتیزم - نجاتی

مدیر موفق - رحیمی

 

خوب ، حالا یک نگاه مقایسه ای داشته باشید ! شما با کدام عناوین بیشتر ترغیب به خرید کتاب خواهید شد ؟ شاید بهتر است همه جانبه قیاس کنیم .

البته برخی از عناوین ایرانی مثل : آیین خوش تیپی یا عروس ها و مادر شوهر ها شاید تقریبا خوب به نظر برسند و جلب توجه کنند اما سایر عناوین بیشتر در رده نام گذاری های کلاسیک جای می گیرند . عناوین کتب روانشناسی ایرانی اغلب یا دقیقا اشاره به نام علمی اثر دارد که برگرفته از نوع نگارش کتاب است که بیشتر شبیه به کتاب های درسی دانشگاهی و آکادمیک می شود ، به عبارتی انتظار دیگری از شیوه نگارش نمی رود که نامی فانتزی را برگزیند . یک متن خشک و غیر سلیس که هیچ کس آن را به راحتی هضم نمی کند و به تناسب آن عنوانی خشک و بی جاذبه . می توان در این جا از این مثل معروف کمک گرفت : از کوزه همان برون تراود که در اوست .

اما برخی کتاب ها که کمی سهل الهضم تر شده اند مثل دو کتابی که اشاره شد اسامی کمی رو به فانتزی شدن رفته اند . البته من اینجا از اوردن اسامی کتاب هایی که تنها به تقلید از کتاب های خارجی نام گذاری شده اند اجتناب کردم .

بله اسامی کتاب های خارجی بیشتر در رده داستان های کودکی و فضای فانتزی و جذاب کودک درون ماست که نا خودآگاه ما را به سمت خود می کشند تا ببینیم داخل این بسته جادویی چه چیزی نهفته است ؟

اما اگر مخاطب یک کتاب عامه مردم نباشند و ما به عنوان نویسنده یا ناشر بخواهیم صرفا در دانشگاه ها تدریس شود و یا گوشه ای در کتاب خانه های عمومی خاک بخورد به هیچ وجه راه را اشتباه نرفته ایم .

ولی اگر خواهان خرید کتاب خود هستیم و دوست داریم مفاهیم و مهارت های کاربردی در زندگی مردم رخنه کند باید سعی در جذب مخاطب داشته باشیم .

مخاطبی که شبانه روز در دنیای مجازی ، با سرعت نور به تمام اطلاعات ، اخبار ، آموزشی ها و ... دسترسی بی حد و حصر و بدون محدودیت دارد دیگر با این عناوین جذب نمی شود . او باید خیلی سریع با دیدن جلد کتاب و خواندن عنوان درشت با مسمای آن در یک چشم بر هم زدن موضوع را بگیرد و تا تهش برود . این است که نیازش را پیدا کرده و بابت آن خرج هم می کند .

5- آفت ترجمه های مکرر

حتما شما هم دیده اید که کتاب های معروف خارجی توسط چندین ناشر و مترجم به چاپ می رسد . برای نمونه در مورد دو کتابی که مثال زدم :

مریخی ها و ونوسی ها (مردان مریخی - زنان ونوسی)

پدر پولدار ، پدر بی پول (بابای پولدار - بابای بی پول) (پدر ثروتمند - پدر فقیر)

و یا نمونه عینی دیگر :

چراغ دل زنت را روشن کن (آتش عشق زنت را شعله ور کن)

اولین چیزی که ذهن شما را درگیر می کند چیست ؟ کمبود محتوا . خواننده وقتی در ویترین کتاب فروشی چند نسخه ترجمه از یک کتاب به چشمش می خورد چه فکری می کند ؟ از آن مهم تر کدام را انتخاب کند ؟ حال درست است که در ایران چیزی به عنوان امتیاز حق نشر کتاب های خارجی شاید اصلا وجود ندارد و هر کسی دلش می خواهد هر کتابی را ترجمه و چاپ می کند اما فکر نمی کنم هیچ جای دنیا به این شکل باشد و چندان مطلوب هم باشد که اینگونه کار کنیم .

 

6- توصیه افراد متخصص و مشهور در مطلع کتاب :

استفاده از نظر خوانندگان حرفه ای در ابتدای کتاب سنتی بوده که هنوز هم در خیلی از کشور ها باب است که در مقدمه و پیش از مقدمه کتاب جملاتی کوتاه در خصوص کتاب توسط افراد متخصص ، منتقد یا شبیه به این نوشته می شود و به نوعی تبلیغی است مفید برای یک محصول فرهنگی . البته محتوا نیز انقدر باید درخور شان باشد که امکان این کار فراهم آید ، در غیر این صورت چگونه می شود برای آثار واقعا کپی برداری شده و بدون هیچ ایده اولیه و یا سخیف نظری از بزرگان و صاحب نظران خواست ؟

 

7- شبکه اجتماعی کتاب :

 

ایجاد شبکه های اجتماعی کتاب و کتاب خوانی به منظور عضویت صنفی ناشران ، مولفین ، نویسندگان و مترجمین و نیز خوانندگان حرفه ای در حوزه های مختلف نیز به امر رتبه بندی آثار مختلف از نظر کیفی بسیار کمک خواهد کرد . این شبکه اجتماعی به خودی خود توسط کاربرانش کنترل و مدیریت محتوا می گردد . کتاب ها Like می گیرند یا مورد اقبال قرار نمی گیرند ، راجع به آن ها بحث می شود و نتایج آن تجدید چاپی خواهد شد که طبق سلیقه و نیاز مخاطب نویسنده می تواند محتوا را تکمیل کند .

البته در حال حاضر چند شبکه اجتماعی کتابخوانی وجود دارد ولی پاسخگوی نیازهای طرح شده نیست و امکانات مذکور را در اختیار قرار نمی دهد . ایجاد این شبکه که به نفع تمامی اهل نشر و کتاب از نویسنده تا خواننده و ناشر خواهد بود بهتر است ابتدا به دست اصناف وابسته ایجاد گردد و عضو گیری آن از متخصصین و منتقدین شروع شود و با ارسال رایگان کتاب ها برای این قشر و در نتیجه نقدشان توسط متخصصین هر حوزه ادامه یابد . چرا که ناشر ممکن است 50 عنوان کتاب در 10 حوزه مختلف را در طول یک سال چاپ کند ولی در همه آن زمینه ها کارشناس نباشد .

 

سرانجام به این نکته می رسیم که جامعه امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند مطالعه و کسب آگاهی است . چرا که ما به دلایل مختلفی که کم و بیش به آن پرداختیم دانش و مهارت متناسب با فرهنگ خومان را نداریم و چندان آموزشی هم ندیده ایم .

امید است که این مشکلات در صنعت نشر کتاب کشور به همت بالای مردم و توجه نخبگان و دغدغه مندان جامعه ایرانی هر چه زودتر مرتفع شده و مردم با کتاب بیش از پیش دوست و رفیق و همراه گردند .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی