مریخ و ونوس در محل کار

سلامی دوباره ؛

امروز تصمیم گرفتم کمی در خصوص تجربیاتم در زمینه مشکلات بین زوجین در محل کار مشترک بنویسم که بیشتر حاصل تجربیات خودم هست . داشتم فکر می کردم اسم مقالمو چی بذارم که یکهو به ذهنم رسید این اسم هم شناخته شدست هم خیلی گویا : "مریخ و ونوس در محل کار" . سرچ کردم و حس کردم شاید چنین چیزی در اینترنت وجود داشته باشه که برخوردم به کتابی دیگه به همین نام از دکتر جان گری (نویسنده مردان مریخی و زنان ونوسی) ! حتما این کتاب رو تهیه می کنم و می خونم . اتفاقا مدت ها دنبال کتابی با همین موضوع بودم ولی هر چه می گشتم پیدا نمی کردم . جوینده ، یابنده است ! :)

 

بگذریم ... اول کمی شرح حال و طرح مساله :

 

شاید کمتر اتفاق بیفته اما حتما اتفاق می افته که یک زوج با هم در یک محیط کاری شاغل باشند یا مثلا هر دو به کمک هم یک فرصت شغلی برای خودشون ایجاد بکنند ، یا خانم به محل کار همسرش بره و توی کار کمکش کنه .

هر ارتباطی بین زوجین می تونه همراه با مسائل و مشکلاتی هم باشه که من به خاطر تجربه مورد دوم یعنی ایجاد فرصت شغلی که بعد ها همسرم هم به من پیوست با این مسائل خیلی زیاد روبرو بودم و می خوام کمی در مورد اون ها صحبت کنم شاید به درد بقیه هم بخوره . موارد رو یک به یک و کاملا جداگانه می نویسم و امروز فقط طرح مساله هست بعدا راه حل ها رو هم بررسی می کنم .

 

1- تداخل نقش ها :

شاید این مورد اولین و رایج ترین اشتباهی هست که رخ می دهد . یعنی وقتی یکی از زوجین فراموش می کنند چه کسی چه نقشی را در چه مکانی بازی می کند ؟ این مساله باعث بروز دوگانگی در تصمیم گیری ها و تنش های بین همسران در محیط کار می شود . به ویژه برخورد ها و واکنش های لحظه ای که ممکن است غیر قابل کنترل باشند . خیلی از واکنش های ما در زنان به دلیل دارا بودن احساسات لطیف و حساس و در مردان بیشتر در هنگام بروز خشم آنی و لحظه ای بوده و تقریبا خارج از کنترل می شوند . معمولا لحظاتی پس از مشاجره های کاری بین زوجین این پرسش ها در ذهن طرفین بروز پیدا می کنند :

من یک همسرم یا یک کارمند ؟

من مدیرم یا یک همسر ؟

آیا رفتار من طبیعی نیست ؟

چطور تصور کنم مدیر من شوهرِ من نیست ؟

چطور می توانم مدیریت کنم وقتی همسرم مرا به عنوان شوهرش می پندارد ؟

چرا همسرم سر من داد می زند ؟

چرا جلوی بقیه کارمندان با من اینطور رفتار کرد ؟ (ممکن است مرا دوست نداشته باشد !)

و پرسش هایی این چنینی

 

2- عدم درک متقابل :

مردان اغلب نمی توانند متوجه فشاری که روی دوش همسران در بیرون از منزل هست شوند . چرا که زنان را با خودشان مقایسه می کنند . زنان نیز به علت صبوری و مقاومت سعی دارند پا به پای شوهران خویش کار کنند و از لذت های داشتن یک فرصت شغلی و مفید واقع شدن ورای نقش خانه داری و یا مادری بی نصیب نمانند . اما سرانجام نتیجه ماندن کارهای خانه ، ناتوانی در مدیریت سلامت خانواده ، بروز کاستی هایی در روابط زناشویی به علت خستگی بیش از توان زن و در نهایت تبدیل شدن زن و شوهر به دو همکار به جای همسر خواهد شد . در این اوضاع نارضایتی مرد بالا گرفته و زوجین وارد سیکل معیوبی می شوند که نتایج ذکر شده باعث کاهش بازده در محیط کار و نارضایتی شغلی نیز می گردد .

 

3- صدمات روحی کنترل و مدیریت مالی خانواده برای زنان

زنان به دلیل حساسیت و عاطفه سرشار ، پس از مدتی حضور در محیط کاری مشترک و اطلاع از چند و چون اوضاع و شرایط مالی به دلیل ویژگی های زیر دچار استرس و نگرانی هایی در خصوص امنیت مالی خانواده می شوند :

دقت زیاد در حساب و کتاب ها

به زبان عامیانه حرص خوردن از عدم وصول مطالبات

نگرانی از وجود بدهی های سنگین

در حالی که مردان به تجربه دارای مهارت بیشتری در کنترل این وضعیت هستند و می توانند منطقی تر با این شرایط کنار بیایند و کمتر از زنان دچار ترس و اضطراب خواهند شد .

 

4- چالش هایی در خصوص اختلاف سلیقه و سمت :

زنان و مردان به یک اندازه حق دارند مشارکت اجتماعی و یا شغلی داشته باشند . اما زمانی که پای همسر بودن ، سمت شغلی در محیط کار و اختلاف نظر بین زوجین پیش بیاید قضیه کمی بغرنج خواهد شد .

وقتی بر سر یک موضوع توافقی وجود ندارد و هر یک از زوجین بنا به تجربه و آگاهی های خود و نیز تخصص (در صورت وجود) مصرانه دوست دارند تا نظر آن ها اجرا شود و در این بین پای سمت ها نیز وسط کشیده می شود مدیریت و کنترل شرایط بسیار دشوار خواهد شد .

چه کسی حرف آخر را بزند ؟

زن یا شوهر ؟

مدیر ، کارمند یا رییس ؟

متخصص یا مدیر فروش ؟

 

5- حوزه اختیارات :

با توجه به سمت و نقش خانوادگی تعریف حوزه اختیارات نیز چالشی دیگر را برای زوج های کارآفرین ایجاد خواهد کرد . محدود کردن اختیارات کمی نارضایتی به دنبال خواهد داشت . انتظارات طرفین از یکدیگر تعیین حد و حدود اختیارات را سخت می کند .

 

6- جداسازی :

یک جمله کلیشه ای اما کلیدی هست که همه شنیده ایم : " وقتی پشت در خانه می رسی کار را کنار بگذار و بعد داخل شو " شاید ظاهرا ساده باشد اما به واقع یک سهل ممتنع است . مخصوصا برای همسران همکار . چرا که این همسران بخش زیادی از روز خود را با هم کار می کنند و با هم زندگی می کنند . شاید بهتر است بگوییم آن ها در محیط کارشان زندگی را به شکل دیگری تجربه می کنند . جداسازی برای این افراد خیلی سخت است . مثلا وقتی یکی از آن ها تبلیغی از یک محصول را در تلویزیون می بیند یا در سوپر محله به محصولی بر می خورد که مرتبط با حوزه کاریشان است نمی تواند به سادگی آن را در لیست سیاه قرار دهد و برای محیط کار و بحث های کاری ذخیره کند . شروع یک نقطه زوجین همکار را وارد بحث های کاری کرده و احتمال این می رود که تنش و مشاجره ای جدید پیرامون موضوعات مورد بحثشان در فضای خارج از محیط کار پیش رویشان قرار بگیرد .

 

البته کار کردن با همسر مزایای بسیاری دارد اما همان طور که زیر سقف خانه زن و شوهر در ارتباط با یکدیگر باید مهارت هایی را آموزش ببینند زیر سقف شرکت نیز بدون داشتن مهارت های لازم هر روز دچار تنش هایی خواهند شد که مشکلات خانه را دو چندان خواهد کرد . در قسمت های بعدی در این باره بیشتر صحبت می کنیم .