نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

چشم انداز وبگاه : نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا برای آگاهی بیشتر انسان
ماموریت : نگارش و تولید محتوای مفید در همان راستا
موضوعات تحریریه : اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی ( با نگاهی علمی )
نویسنده : زهره دارابیان

"چشم ها را باید شُست" ؛
این شستشو آب نیاز دارد ؛
آب روشنایی است ؛
آب آگاهی است ؛
و در این بی آبی چشمه های خشک و جهالت را چه کنیم ؟
"جور دیگر باید دید" !
آب بها باید داد ،
از برای این آگاهی .

آخرین نظرات

سلام ؛

کار گروهی

شاید شما هم زیاد شنیده اید : ایرانی ها کار تیمی بلد نیستند یا ایرانی ها در کار تیمی ضعیف هستند . شاید هم مثل من از شنیدن این جملات خسته شدید و دیگر از شنیدن آن ها تفاوتی در احساستان ایجاد نمی شود و به اصطلاح ککتان هم نمی گزد که شما هم ایرانی هستید و هرگز فرصت آموزش مهارت های کار تیمی را در زندگی خود نداشته اید .

 

امروز اینجا هستیم تا با کمی هم اندیشی فکر کنیم و ببینیم واقعا نداشتن این مهارت ها چقدر به زندگی ما آسیب می زند ؟

 

یکی از جوانب این قضیه که تقریبا تمام ما آن را تجربه می کنیم تاثیر ناخوشایند نابلدی این موضوع در حوزه شغلی ماست . برای اینکه به خوبی درک کنید مساله چیست یک مورد ساده را طرح می کنم و از شما می خواهم به آن پاسخی تشریحی بدهید . این تقریبا شبیه به یک تست خودشناسی از منظر مهارت های تیمی کارکردن است که خودم ابداع کرده ام و به نظرم مثال خوبی برای محک زدن افراد است .

فرض کنید یکی از آشنایان برای شما درباره یکی از دوستانش توضیح می دهد که پول خوبی را از راه فروش و بازاریابی محصولات یک برند خاص به شکل تلفنی به دست آورده است . شما نیز در شرایطی که مقدار زیادی ارث به دستتان رسیده و نمی دانید با آن چه کار کنید به دنبال یک فرصت کاری مناسب هستید تا پول خود را چند برابر کنید یا حداقل جلوی افت ارزش آن را بگیرید و در عین حال کمی از محصولات مورد فروش آن شخص آشنا سر در می آورید و به این باور رسیده اید که یک فرصت خوب پیش روی شماست و مورد مناسبی است .

حالا شما چه می کنید ؟ لطفا قبل از مطالعه گزینه های محتمل رفتار خود را پیش بینی کنید .

....

کار تیمی ایرانیان

گزینه های محتمل :

  1. دنبال راه واردات یا تولید آن محصول می گردم تا با فروشش بتوانم پولم را به چرخش بیاندازم و سود خوبی ببرم .
  2. دنبال ارتباط با آن شخص می روم تا از او بخواهم با پول من کار کرده و در سود و زیان (طبق آیین اسلام) خود مرا شریک کند .
  3. به دنبال مشورت با آن شخص برای ایجاد یک شرکت بازرگانی می روم تا ببینم نظر او در مورد واردات آن کالا و فروشش در ایران چیست ؟
  4. به دنبال آن شخص می روم و از او می خوام مرا به عنوان سرمایه گذار در کار خود شریک کند .
  5. به دنبال آن شخص رفته تا برای سرمایه گذاری و شراکت به شکل بخشی از سهام شرکت او با او مذاکره کنم .
  6. به دنبال آن شخص رفته تا هم در مورد سرمایه گذاری مذاکره کنیم و هم نظر او را در مورد اینکه با او همکاری کرده و در این فرصت پیش آمده با یادگیری نزد او بتوانم یک شغل داشته باشم صحبت کنم .
  7. به آن شخص پیشنهاد می دهم که یک کارگاه تولیدی بزنم و کالای تولیدی مرا طبق قراردادی مشخص و ارزان تر از محصول فعلی از من خریداری کرده و بفروشد ، چرا که او مشتری های خود را جذب کرده و شبکه فروش موفق تر و قدیمی تری دارد و مشتری هایش به او اعتماد دارند .

اگر می توانید گزینه های دیگری هم پیشنهاد بدهید در بخش نظرات پذیرای آن هستم .

اما پاسخ شما بیشتر شبیه به کدام گزینه بود ؟

با توجه به حضورم به مدت 5 سال در محیط های کاری مختلف و رصد کردن فضاهای کاری همکاران ، اقوام و آشنایان به شخصه بیشتر مورد 1 و 2 را دیده ام . شما چطور ؟

مورد 1 که بسیار High Risk است و خطر زیادی را هم به دنبال دارد که معمولا ً بدون هیچ گونه مشورتی با شخصی که در همان زمینه مشغول است در بین ایرانیان بسیار رواج دارد . بویژه برای من جای تعجب دارد که اغلب هم افرادی دست به این ریسک بزرگ می زنند که تنها پول دارند و هیچ آموزشی در خصوص تولید ، فروش و بازاریابی ندیده اند ! حتی دانش فنی کافی برای واردات یا تولید را هم ندارند !

مورد 2 نیز بیشتر انتخاب افراد راحت طلب یا شکست خورده است که چندین بار در کار خود با ورشکستگی روبرو شده اند یا حس می کنند توانایی کار کردن ندارند .

مورد 1 بیشتر انتخاب افراد جوان و مورد 2 بیشتر انتخاب افراد میانسال است .

البته این ها همه تجربی هستند و خوب است یک مطالعه وسیع تر توسط کارشناسان صورت گیرد که تصور من این است نتایج خیلی جالبی در بر دارد .

 

اما مگر انتخاب گزینه های 1 و 2 چه پیامد هایی در بر دارد ؟

 

1) هزینه های زیاد ایجاد شغل ؛

خیلی ها تصور می کنند کارآفرینی یا ایجاد فرصت شغلی جدید کار ساده ایست ، اما باید بگویم هرگز اینطور نیست . قطعاً شما به تنهایی با داشتن یک شرکت قانونی و ثبت شده نمی توانید خیلی کاری از پیش ببرید و نیاز به پرسنل خواهید داشت . در ابتدا شاید یک نفر هم کافی باشد ولی پس از کمی دیگر قادر نخواهید بود با همان یک نفر کلیه کار ها مثل پاسخ به تلفن ، گفتگو و سر و کله زدن با مشتری هایی از انواع و اقسام شخصیت ها ، ثبت سفارشات هر یک ، آماده سازی آن ها ، بسته بندی و ارسال و تماس مجدد برای ارزیابی بازخورد مشتری را انجام دهید .

برای رقابت باید بخشی از پول خود را صرف تبلیغات کنید که بسیار سنگین تمام خواهد شد ، ضمن اینکه شما با یک شرکت با سابقه و یک برند معروف رقابت می کنید .

شما باید کلی انرژی بگذارید و کلی دلیل قانع کننده داشته باشید که مشتری های رقیب به شما اعتماد کنند . مثل کیفیت بالاتر ، قیمت پائین تر ، بسته بندی شیک تر ، امتیازات دیگر مثل گارانتی ، گارانتی مرجوع ، ضمانت کارکرد و ... که همگی هزینه بردار خواهند بود .

 

2) رقابتی شدن قیمت ؛

اگر در همه موارد ذکر شده خوب عمل کنید پس از مدتی شرکت رقیب قیمت را کاهش می دهد چون توانایی آن را دارد . یا ارزان تر می خرد یا سرمایه اش زیاد است و با این کار برای مدتی محدود ککش هم نمی گزد و شما را از میدان به در می کند و یا ... . در این هنگام شما نیز بنا بر تقاضای بازار و اعتراض مشتری ها مجبور به کاهش قیمت می شوید شاید یک یا دوبار این کار ضرری به شما نزند و تنها درصد کمی از سودتان بکاهد ولی برای دفعات دیگر شما وارد حاشیه سود خود شده و مجبورید از سود خود صرف نظر کنید تا بازار را به دست آورید و در مراحل بعدی شکستن قیمت به فکر کاهش کیفیت مواد اولیه یا فرآیند تولید می افتید و کلنگ افتتاحیه نابودی خود را به زمین می زنید چرا که شما دیگر تنها به رقیب می اندیشید نه مشتری ها .

این یک رقابت بیهوده است و مسلم است که شما قدرت رقابت با یک شرکت غدر را ندارید ، آن هم با کاهش کیفیت که مشتری ها را نسبت به شما بی اعتماد می کند . فراموش کردن مشتری ها یعنی زنگ خطری برای نابودی کسب و کار شما .

 

3) خاک خوری طولانی مدت ؛

جذب مشتری و بازاریابی بخش عمده ای از کار شما پس از تولید یا واردات است . مدت زیادی زمان لازم است تا مردم کالای شما را بشناسند و به کیفیت و نیاز به آن ایمان بیاورند . این فرصت یک شب و یک روز و یک ماه نخواهد بود و شاید 2 الی 3 سال طول بکشد تا نام شما بر سر زبان ها بیفتد ، اگر همه چیز خوب پیش برود و سر جای خود باشد .

 

4) شناخت بازار ؛

در این فرصت شما نیاز به شناخت بازار و اجزاء بلافصل آن دارید که بسیار کند و زمان بر خواهد بود . بویژه اینکه در ایران اغلب بازاری ها مرموز و موذیانه عمل می کنند و شما هرگز نمی توانید 100 درصد به کسی اعتماد پیدا کنید چرا که انقدر تناقضات مختلف برایتان رخ خواهد داد که دچار سردرگمی خواهید شد . تا شما بتوانید در این شرایط گلیم خود را از آب بیرون بکشید ممکن است محصولتان از رده خارج شود یا بازار اشباع گردد و دچار زیان شوید .

 

به همین دلایل در این چند سال بسیار شاهد فرصت های شغلی 2-3 ماهه تا یک ساله بودم . یعنی یک شغل که حداقل 3 الی 4 سال فرصت برای رشد و بالندگی کافی را لازم دارد هنوز به هیچ جایی نرسیده از بین می رود و در نتیجه تمام سرمایه افرادی که بی گدار و بیشتر از سر  حس خوب پشت میز نشینی و مدیریتی که هرگز برایش دوره ای ندیده اند دو شبه به باد می رود و دست آخر ما یک آدم بیکار خواهیم داشت که طعم شکست را هم چشیده است .

 

در مورد گزینه 2 نیز می توان گفت پیامدی جز تنبلی نخواهد داشت اما اگر بخواهید منصفانه و اسلامی قراردادی ببندید مجبور می شوید در زیان آن شخص نیز شریک شوید تا پولتان جنبه نزول پیدا نکند که این هم خود نوعی ریسک است .

در بخش های بعدی بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی