نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا

نگاهی تازه

چشم انداز وبگاه : نگاهی تازه و متفاوت به دنیـا برای آگاهی بیشتر انسان
ماموریت : نگارش و تولید محتوای مفید در همان راستا
موضوعات تحریریه : اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی ( با نگاهی علمی )
نویسنده : زهره دارابیان

"چشم ها را باید شُست" ؛
این شستشو آب نیاز دارد ؛
آب روشنایی است ؛
آب آگاهی است ؛
و در این بی آبی چشمه های خشک و جهالت را چه کنیم ؟
"جور دیگر باید دید" !
آب بها باید داد ،
از برای این آگاهی .

آخرین نظرات

سلام ؛

چالش خواسته های زنان و عواطفاخیرا در حال مطالعات و تحلیل حقوق و خواسته های زنان هستم . امروز هم می خوام چند کلامی در این باره بنویسم . حتما اگر شما زن باشید این جملات خانمان سوز رو از مادر یا مادرشوهرتون زیاد شنیده اید :

" حالا تو چیزی نگو ، باهاش یکی بدو نکن بذار فکر کنه اون درست می گه "

" تو کوتاه بیا ، اخلاق شوهرت که خوبه ، به خدا از خیلی ها بهتره "

" بهش گیر نده ، ولش کن ، خودت یواشکی پولاتو جمع کن بعد فلان کار رو بکن "

" بذار دهنش بسته باشه ، مردا همشون عین همن "

" حالا بابات هم سال میاد میره تولد منو اصلا یادش نیست تا بوده همین بوده "

" باید گذشت کنی دیگه ، چاره ای نیست ، همینه "

" پدرش هم همین جور بود منتها من سر به سرش نمی ذاشتم "

 

این جملات ، همگی از دیدِ من بر اساس یک سری ذهنیت غلط استوار شده اند که

  • زهره دارابیـان

خوب سلام ؛

بالاخره حالِ نوشتن ایجاد شد . ضعف نوشتن که شاید کژتابی هم داشته باشه به معنی ناتوانی در نوشتن نیست بلکه به معنی وسوسه مدام نوشتن است ، نوعی گرسنگی فرهنگی است که منجر می شود نویسنده در هر سطحی که هست قلم برداشته و بنویسد و اگر از قلمش دور باشد احساس سردرگمی می کند ، درست مثل کسی که به زمان وسواس دارد و نبستن ساعت مچی واقعاً آزارش می دهد .

خوب ، من از همون دسته از افراد هستم که ضعف نوشتن دارند . نیمه های شب برای من بهترین ساعات شبانه روز است ، چون هیچ سر و صدایی نیست و ذهن من در خاموشی به جای خواب و آرامش تازه بیدار شده و تا می تواند به جست و خیز می پردازد . آن قدر که اگر قلم و کاغذی کنار جای خوابم نباشد بالاخره بر هر چه صبر و تحمل فائق آمده و از جا بلندم خواهد کرد .

شاید به حالتی دیوانه وار و غیر عادی . نمی دانم این یک بیماری روانی هست یا نه . ولی من خیر بسیار از آن دیده ام ، چرا که اغلب ایده ها و دست نوشته هایم مربوط به این ساعات است .

داشتن یک دفترچه یادداشت کوچک و حتی خط خطی و کثیف و یک قلم شکسته گاهی بخصوص در سفر که به اقتضای شرایط زندگی کم هم نیست چیزهایی هستند که برای رسیدن به آن ها له له می زنم و همواره ترسان از اینکه شاید در هجوم این همه فکر و ایده موضوعات ناب برای نوشتن از دست بروند .

اما نوشتن به تنهایی هیچ فایده ای ندارد . مثل تمام حوزه های دیگر که هیچ چیز برای خودش و به خودی خود هیچ استفاده ای ندارد . مثل هنر برای هنر ، کار برای کار ، علم برای علم و ... . هر عملی در این دنیا مسلما اگر بدون یک چشم انداز و هدف مشخص شکل بگیرد نه برای فاعل خود تاثیری دارد و نه در حال بقیه تفاوتی به وجود می آورد .

فردایی روشن

بنابراین من تصمیم دارم بنویسم تا آگاهی بخش باشم ، به اندازه سهم خودم . اگر هر کس سهم خودش را نسبت به تحول جامعه اش و حفظ ارزش های انسانی به دنیا و مردم ادا کند ، حتما یک آینده بی نظیر و یک فردای روشن در انتظار نوعِ بشر خواهد بود و این آرزوی همیشگی من از نوشتن است .

 

در غیر این صورت قسم می خورم ، قلمم را برای هیچ چیز بی ارزش ، بی فایده و بی مصرفی به چرخش نیاندازم ، البته به کمک خدا و توجه و تذکر خوانندگان و دوستان .

 

به امیـد فـردایی روشـن !

 

  • زهره دارابیـان

"نقدی بر وضعیت نشر کتاب های موفقیت و روان شناسی در ایران"

سلام؛

نقد بازار کتاب روانشناسی ایراننوشته امروزم رو با یک جمله به یاد ماندنی از یکی از اساتید دانشگاهم شروع می کنم ، استاد درس عمومی و رییس دانشکده معارف دکتر شریعتمداری تهرانی ، یک بار پس از بحثی که در کلاس درس به راه افتاد ایشون گفتند " اگر کسی حس کنه که می تونه چیزی بنویسه که روی بقیه تاثیر بذاره یا مشکلی رو از مردم جامعش حل کنه باید بنویسه وظیفه داره که این کار رو انجام بده " البته الان فکر نکنید من تحت تاثیر این حرف اینجا رو راه انداختم :) ولی حرفش حرف جالبیه ، به نوعی نگاه تازه ای به مسئولیت اجتماعی انسانه ، ما آدم ها همیشه تصور می کنیم باید پولدار باشیم تا بتونیم درد بقیه یا حتی خونواده خودمون رو حل کنیم ولی باید به این باور رسید که حتی اگر همون پول رو دست خیلی ها بدیم نه تنها موفق نمی شن بلکه مایه بدبختیشون میشه ( مصداق حرف عزیزی که می گفت : باید به بعضی ها حقوق داد تا دست به هیچ کاری نزنند ) . گاهی با گفتن یا نوشتن مطلبی می تونیم موثر باشیم که کم خرج تر از هر کاری هم هست . البته نه اینکه داستان ببافیم نه ، نوشته ای که دردی دوا کنه و راهی ارائه کنه .

 

حالا چرا از اینجا شروع کردم ؟

  • زهره دارابیـان

سلامی دوباره ؛

مشاجره زن و شوهر سر کار

امروز تصمیم گرفتم کمی در خصوص تجربیاتم در زمینه مشکلات بین زوجین در محل کار مشترک بنویسم که بیشتر حاصل تجربیات خودم هست . داشتم فکر می کردم اسم مقالمو چی بذارم که یکهو به ذهنم رسید این اسم هم شناخته شدست هم خیلی گویا : "مریخ و ونوس در محل کار" . سرچ کردم و حس کردم شاید چنین چیزی در اینترنت وجود داشته باشه که برخوردم به کتابی دیگه به همین نام از دکتر جان گری (نویسنده مردان مریخی و زنان ونوسی) ! حتما این کتاب رو تهیه می کنم و می خونم . اتفاقا مدت ها دنبال کتابی با همین موضوع بودم ولی هر چه می گشتم پیدا نمی کردم . جوینده ، یابنده است ! :)

 

بگذریم ... اول کمی شرح حال و طرح مساله :

  • زهره دارابیـان

مریخ و ونوس در اتاق خوابسلام - پس از مدت زیادی ننوشتن در اینجا البته ، کتابی که اخیرا خوندم و بسیار مفید و آگاهی بخش بود رو معرفی می کنم پیشنهاد می کنم این کتاب رو خانم و آقا با برنامه ریزی طی مدتی هر شب با هم بخونن یا حداقل با هم پیش ببرن

اسم این کتاب که خیلی آشناست و تقریبا همه خانوم ها شنیدن ، اما این نسخه که نوشته دکتر جان گری (نویسنده همان کتاب معروفِ مردان مریخی ، زنان ونوسی) هست می پردازه به روابط زناشویی و اتاق خواب زن و شوهر ، در این کتاب شما با تفاوت های جنسی و عاطفی زن و مرد آشنا می شید و راه حل هایی برای جلوگیری یا حل مشکلاتی که به دلیل وجود یک زناشویی نامطلوب و یا سکس ناسالم در زندگی مشترک شما ایجاد میشه و یا برعکس مشکلاتی که روی سکس شما دو نفر تاثیر می گذاره ارائه میشه

خوندن این کتاب رو توصیه می کنم به :

  • زهره دارابیـان

بدون شک کسی که منجی بشر است خودش باید از همه بهتر زندگی کند و بهتر به معنای رفاه ظاهری بیشتر نیست اما می تواند به معنای رفاه حال بیشتر باشد . در روایتی خیلی وقت پیش ها خوندم :

  • زهره دارابیـان

سال ها قبل در نهج الفصاحه خوندم :

  • زهره دارابیـان

سلام ؛

مراسم عروسی واقعا جزء کمر شکن ترین خرج ها برای داماد شده . قبل تر ها خودِ عروسی و شامش بود اما متاسفانه الان یه سری قر و فرهای احمقانه در حاشیه وجود داره که فقط برای پز دادن قابل استفاده هست .

مثلا :

آرایشگاه های آنچنانی ( تو تهران اعتبار آرایشگاه ها ملیونی جابجا میشه )

من حتی شنیدم اخیرا یک مادرشوهر و پدرشوهری می خواستن سفر مکشونو بفروشن که بتونن خرج یک شب آرایش عروسشون تامین بشه ! این واقعیت داره (دوست یکی از اقوام )

  • زهره دارابیـان

سلام ؛

 

زندگی ساده بی زرق و برق

سال اول زندگیم بسیار ساده آغاز شد . با وجود اینکه من سال 89 ازدواج کردم و جوان هستم و هم سن و سال های من ملیون ها تومن هزینه می کردند اما به قول پدرم من با 5 ملیون رفتم خونه بخت . شاید براتون جالب باشه پدرم آخرین باری که شهرستان پیشش بودم داشت درباره جهاز و ... شوخی می کرد که یکهو خواهرم وسط پرید و گفت : آره به قول بابا که میگه من زهره رو با پنج ملیون عروسش کردم . البته پدرم تمام خرج ها از جهاز و مهمونی و خرج های حاشیه ای و عقد و ... رو میگه ( به اصطلاح تهشو در آورده ) همین حین پدرم چشم و ابرویی بالا انداخت و به خواهرم اشاره کرد زشته نگو این حرف رو .

  • زهره دارابیـان

سلام ؛

وقتی دانشجو بودم ، برای حدود 2 سال خونه دانشجویی داشتم ، داشتن خونه دانشجویی و استقلال در اداره محیط و فضای جایی که توش زندگی می کنی در شکل گیری شخصیت قبل از ازدواج خیلی موثره به ویژه که زن باشی . در زمان دانشجویی آدم سعی می کنه با کمترین هزینه فقط اونچه که واقعا بهش احتیاج داره رو داشته باشه یا ایجاد کنه . از ظرف و ظروف گرفته تا حتی جای خواب .

  • زهره دارابیـان